مواظب هر حرفی که به زبان میآری باش
هستی سریعالاجابه و منتظر کلام توست
فقط حواسمون نیست دائم داریم چه فرامینی به هستی ارسال میکنیم
مراقبه یعنی همینها
مراقبت از اعمال و گفتهها، شناخت خویش
و هستی یعنی کمین و شکار لحظه به لحظهی ما
با آمدن بانو سر وکلهی یک دوست قدیمی هم بلافاصله پیدا شد
و عجیب اینکه هر دو از مادری و برادری گلهمند و منم طبق معمول رفتم بالای منبر
من آنم که رستم بود پهلوان
آقا، عشق
عشق بدید به همهی اونها که نیازمند مهر ما هستند و خشم ما را به ما نشون میدن
و شاید درواقع این نیاز روح ماست به بخشش و آزمون و نشست و برخاست
خلاصه کلی منبر گذاشتم برای وقایع رفته پشت سر بین من و خانواده و مبارهام با بخشیدن و دادن مهر تا ختم ماجرا و اینک
خب کلام چنان مقتدرانه اعلام شد که بلافاصله هستی از روی هوا قاپید و
حضرت خانموالده را برای آزمون و فرستاد سر سراغم
یه نیمساعتی هم برای خانم والده منبر گذاشته بودم از عشق گلهای راهپلهها و دنیا که حتا اگر مال من نباشه، نمی تونم به گلهای خودم غذا بدم و با قهر از کنار گلهای شما که به زور من به راهپلهها اومده رد بشم
در نتیجه وقت غذا به همهی گل ها غذا می دم
بی تفکر به روابطم با شماها و سایرین
بلافاصله آزمون نشست و خانم والده رفت
و من دو روز تمام در خودم پیچیدم با آرام بخش خوابیدم چون خودم را شناختم
با عملکرد این ذهن بیگانهام آشنا شدم که چهطور وقت خشم
به در و دیوار میکوبه تا من واکنش نشون بدم و نتیجه هم پیداست
جنگ و جدال و هیاهو در محلهی بد ابلیس تا به خونههای مورد قهر و غضب
دو روز
فقط دو روز می تونه انگشت روی ماشه بذاره
مال من که تایمش دو روزه است از مال شماها خبر ندارم
در این دو روز هزار و اندی گند میزنم به همه و بعد نمیتونم جمعشون کنم
امروز روز سوم بود
از صبح پر از انرژی خودم بودم، بی دخل و تصرف ذهنی که دو روز زوری خوابوندم
نتیجه هم پیداست
همه چیز باآرامش و زبون خوشم به خیر بدل شد و از جنگی دوباره همه را نجات دادم
فقط دو روز خشمت رو کنترل کن و اجازه نده ذهن تو رو با خودش به محلهی بد ابلیس ببره
قول میدم همه چیز به خیر میگذره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر