۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

ایهال‌ همسایه‌


السلام و علیک؛  ایهال‌ همسایه‌
عجب روزی بودامروز، منو بگو که چه شیک از اول صبح با لیوان چای تازه اومدم نشستم این‌جا
مثل دختر خوب مامان
از تخت که می‌کندم، می‌دونستم امروز روز کار و از جایی که
خیلی شیکم، کار یعنی پشت میز و نشستن این‌جا
دروغ چرا؟ کلی چرت زدم تا فهمیدم مانیتور بدفرم خوابم می‌کنه
یادم افتاد به گل‌هایی که باید بیارم تو
دیشب کلی وجدانم جراحت داشت که با این سرمای شبونه،
برگ‌انجیری مینیاتووری‌ها خراب می‌شه
نتیجه= روز روزه حمالی بود
تا همین حالا مثل موتور جت کار کردم تازه خدا بخواد انگاری تموم شد
و چای و سیگار بعدش  هم که از واجبات حیاتی‌ست
خلاصه که سرت رو درد ندم. از قیاس درد ؛ مردم
پس چی؟
فکر کردی از مادر ذاتا خونه‌دار به‌دنیا اومدم؟ منی که تا وقتی برای خودم
یک‌نفر، شوهر اختیار کردم، دایه‌جان قدسی تختم را هم مرتب می‌کرد
شبیه هیچ‌کس در اطرافم هم نیستم مگر جمیع نفرتی که از پیرامونم دارم
از این‌که می‌ترسیدم، اپسیلونی شبیه به خانم‌والده‌ی گرام پیدا کنم
همین‌طور که دسته‌ی جاروبرقی عقب و جلو می‌رفت دیدم من همیشه این‌وقتا دائم دارم قیاس می‌کنم
خودم را با خانم‌والده، خودم را با همسر اخوی در طبقه‌ی بالا، خودم رو با همسایه دست چپی و راستی، پشت سر، پیش رو برو تا بالای بهار شمالی
چه سنگین بار زندگی می‌کنم
حالا یعنی اگه قصد قیاس خودم با دیگران را نداشتم
حقیقتا این تن شیکسته پیکسته مثل جناب‌الاغ کار می‌کرد؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...