بزودی به خیر و شادی از برکت سر این جناب توسری عکس بزرگ منو میذارن کنار درب ارشاد و روش بزرگ مینویسند wanted حالا کاش مجموعهی اینها برامون خیری، شهرتی، افتخاری کسب میکرد
برای چندمین بار با ادب و احترام از اتاق انداختنم بیرون و فرمودند. ایندفعه دیگه حذف و تصحیح نمیدم، ببری پیش رئیس ارشاد، چاپش کنی.
این کتاب بهطور کامل غیر قابل چاپ و سراسر نکات انحرافیست
سر بالا بگیریم و بگیم. من اونم که دومین کتابم « عشق است » مجوز نگرفت
نه که این بررسها اکثرا مقیم قم و کارها را از پیک میگیرند و به پیک تحویل میدن
معلومه تا چشم یکی از این آقایون بررس به این دلهای گل مگلی بیفته
نخونده کتاب را بسته
تازه اونم که چیزی نیست. منم که دیگه حوصله تصحیح و گند خوردن به کارم را ندارم
وجود گلی شاهد بزرگی زیر دستان بیرحم تیغهای جناب توسریهاست
یهو از اینجا میپره اونجا. نمیفهمی هم وسطش چی شد؟
فقط دستور میدن از خط فلان تا فلان در پاراگراف فلان حذف
قبلش چی بوده؟ بعدش چی میشه دیگه مهم نیست.
فکر کن..........!
غلط به این فاحشی رو بررس نمیبینه!!
در گفتگوهای گلی، نیوتون و گالیله هر دو کاشف جاذبهی زمین نوشته شده
گفتم:
شما غلط به اون بزرگی که از دستم در رفته بود رو ندیدی ! ولی اینکه چرا گلی میپرسه: مگه میشه خدا سر چاراه گدایی کنه و یا شبونه بره سرقت؟ بهم گفتی الهیات به تو مربوط نیست و جناب قرائتی هرچی لازم بوده را در این سالها گفته
باقیش هم نه به تو و نه به هیچکسی که حوزه نرفته باشه مربوط نیست
اینبار عشقی نوشتیم، به مذاقتان خوش ننشست
بهابل هم لابد به طایفهی از ما بهترون بر میخوره ممنوع خواهد شد
با این حساب طفلان معصوم من وقتی میخوان دربارهی مادرشون برای کسی بگن، فقط میشه گفت« مامان ما اونی بود که یک کتابخونه کتاب ممنوع و چاپ نشده ازش بهجا مونده »
اصلا مهم نیست. خوبیش به اینه که دیگه اصلا هیچی برام مهم نیست. فقط نمیخوام پیش خودم شرمنده باشم و کم بیارم
که با این حساب، نه گمانم بیارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر