اولای انقلاب خودمون فهمیدیم که موسیقی تعطیل و هر چه داشتیم
احتکار کردیم که قراره تا آخر عمر دیگه موسیقی ایرانی مرده باشه
هر چی هم بود، سرودهای انقلابی و جنگی و اینا خلق میشد
تو کوچه و بازار هم حتا همینها مداوم شنیده میشد
و
تا باب موسیقی زیر میزی باز بشه ماهمچنان به هر خونهای که میرفتیم
گوگوش و هایده وحمیرا میخوند
همه موسیقی دوست و رنگارنگ شناس شده بودیم
انگار اینطوری یه ضربه هم به دشمن میزدیم
تازه از اون بیشتر یادش بخیر که ویدیو قاچاق بود و همه دلهرهها این بود اکه یکی از اینا رو ببرن سر کلاس و بپرسن: کی از اینا تو خونهاش داره؟
پریسا اول همه میگه، خانوم. ما...چه بسا آمار تعداد تیپها را هم بده
آنچه هم که ساخته میشد سراسر تقیه بود
اشعار حافظ همه در وصف خدا و بود و کلا همهی ترانهها از عشقالهی دم میزد و لاغیر
فکر میکنم با حسین زمان و اینا شروع شد از عشق گفتن وما چه به هیجان اومده بودیم
که
یعنی میشه مام دوباره ترانههای عاشقانه گوش بدیم؟
خب نمیشه بیادراک لذت برد
ابی هم اگه خوش بود به وقت عاشقی خوش بود
از اونقت تاحالا منکه هیچ عشقولانهای گوش ندارم
خب مرض هم ندارم
چرا آدم عاقل سری رو که درد نمیکنه دستمال ببنده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر