۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه

اکنون، اینک، حال



دیگه گذشت زمونه‌ای که برای بازگشت به خویشتن خویش باید به غارها پناه می‌بردیم
هنر در تجربه‌ی اینک بدون کاستی‌هاست
وقتی می‌رم شهرداری و برمی‌گردم، کلی ضعف در خودم کشف می‌کنم
همون‌ها که عصابم رو خط خطی می‌کنه
کفرم رو در می‌آره
حرصی می‌شم و گاهی دلم می‌خواد چشم از کاسه بیرون بکشم
می‌خواهی با این همه زخم کجا قایم بشم تا به خودم برسم؟
هنر اینه که برم و بی‌خیال برگردم
هدف کم نیاوردن و مبارزه است 
نه فرار و پنهان شدن
در تنهایی همه لایق کف زدنیم
ماه و بی‌همتا
دوست داشتنی و به قولی برخی، گوگول مگولی
اما واقعیت را فقط می‌شه در جمع کشف کرد
در زخم‌های درونی
جراحات عمیق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...