راستش
قالب بهم ریخته
سینوزیتهای عفونی شده
دل و دماغم نذاشته برای نوشتن
برای همین گم و گور شدم
وگرنه هنوز زنده و در مباره با ذهنی که دائم میخواد سر از محلهی بد، ابلیس در بیاره که
من
این من
منه من که خیلی هم حیونیه
چنی،....... بیچارهام؟!!!!!!!!!!!!!!!! رنج میکشم چون بخشی از حقیقت را نمیدونم
در رنجم چون میترسم
چون از یهچیزهایی خبر ندارم
در رنجیم چون رنج دیدیم
در نتیجه.
خدایا شکرت.
برای هر آنچه که دادی و ندادی چون راه بند بیار بود.
گاهی با خودم درگیر میشم که این جملات صرف توجیح ناتوانیهای انسانی اختراع شده
ولی وقتی یادم میآد میشه آیندهای را در رویا دید که هنوز در اکنون فیزیکی رخ نداده
باور میکنم،
او هست و همهچیز دیدهی او در هنگام خلقت و باید در بهترین نقشی که درخور شان، اشرفمخلوقات هست
ایفای نقش کنم
پس خدا زنده است
من حالم خوبه
و اگر رنجی میکشم، صرف ندانستههاست
نه عدم صحت سیستم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر