۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

من و تو کجاییم؟







فکر کن در این کهیانی که نمی‌دونم از کجا تا کجا
در این منظومه‌ی شمسی 
در این جهان پهاناور، کهکشان‌ها و راه شیری، سیاه‌چاله‌ها، سفید چاله‌ها و.....
یک نقطه‌ی کوچک وجود داره به نام زمین
دارای چهار فصل
روز و شب
باران و خورشید، مایه‌ی حیات
طبیعت تفسیر ناشدنی
عشق‌ها و امید‌ها، آمدن‌ها، بودن‌ها، خنده و شوق، شعف و رضایت
این نقطه‌ی کوچک که بهش می‌گیم زمین ما را پذیرا شده
ولی ما در به روی این همه موهبت و زیبایی بستیم
رو به سیاهی و تاریکی‌ها نشستیم
به ناامیدی و یاس و در انتظار پیری و مرگ
ما بی‌عرضه از آب دراومدیم یا این‌ها بی‌بهاست؟
ما امید از دست دادیم چون مداوم در حال تکرار یاس‌ها و وحشت پشت سر نشستیم
فکر می‌کنی تقصیر خداست؟
دین؟ من؟ تو؟ کی؟
چه کسی می‌تونه لذت نگاه کردن به آسمون آبی را از ما بگیره؟
چی می‌تونه ما رو از این همه موهبت ناسپاس و بیزار کنه؟
باورهای من از من



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...