۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۸, چهارشنبه

خوش‌رنگ





دو سه سالی بود  فکر می‌کردم تصویر تی‌وی تار و زرد و زار شده
اما ازجایی که تی‌وی‌های دیگه هم هم‌چی مال‌تر از مال ما نبودن
ترجیح می‌دادم همه حواسم چارپنگولی به پریا و مشکلات او باشه
همین‌طوری‌ها اومدیم و هنوز هم قصد تغییر تی‌وی نداشتم
که شب عیدی محض خنده رفتیم مطب حکیم چشم‌پزشک
حکیم هم یه دستور بلند بالا در برگه‌ی دواچی پر کرد و اومدیم خونه
خب شب عیدی کی وقت داره بره دنبال عینک؟
بعد هم که سریال‌های رنگین‌کمونی زندگی مامان و دخترانش
کشید تا حالا که یه سه چند روزی فراقت یافتیم بریم دنبال کارهای تلمبار شده
دروغ چرا؟
پیش از این‌که عینک دورم از ماشین ربوده بشه، فقط وقت شب و رانندگی استفاده می‌شد
همین‌طور اتفاقی عینک رو به چشم گذاشتم
یهو دنیا عوض شد
ای لعنت بر این عادت که ما همین‌طوری گل‌باقالی از ریخت خود اولی‌مون افتادیم
چه کشف مهمی.................! 
واقعا باید تاج مادر نمونه رو به‌من بدن
با این‌حال چه‌طوره که دخترا می‌خوان سر به تنم نباشه؟ الله و اعلم
تی‌وی چیه؟
دنیا زیرو زبر شده بود
تازه تونستم زیر نویس‌ها رو ببینم، چه رسه به این‌که بخونم
نمی‌دونم تا کوری چند قدم فاصله شایدم نه به این شوری، شور
ولی تی‌وی‌ شفاف و خوش‌رنگ شد. 
یعنی همه چیز وضوحی معجزه‌آسا  یافت
اصل تصویر از یاد رفته  بود و دنیا رو فابریک تیره و تار می‌دیدم و چون اتفاق ریز ریز  افتاده بود
به پذیرشش تن داده بودم
مثل پختن قورباغه در ایکی ساعت



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...