جمعه اگر جمعه باشه، جا برای خیلی چیزها داره
ولی از وقتی جمعه جای خودش رو به مرزی بین دو زمانی داد
یه جورایی عملکردش هم تغییر یافت
شد دریچهای به جهنم پشت سر
چهقدر میشه با خاطرات بیبی و محلهی سلسبیل حال کرد
تا کی جمعه بیاد و چشم ببندم برگردم نارمک و حسابی ششم حال بیاد
از یهجایی دیگه جمعه ،
جمعهی آقام و عطر برنج دودی بیبی رو نمیتونه داشته باشه
چون از بزرگی هم بزرگتر و
مینی خفته شدم
که با کوچک وزش بادی، منفجر خواهد شد
اینه که این جمعه بی جمعه
یعنی دیگه انرژیهای پشت سر به اینجا نمیرسه
حتا اگر بخوام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر