دیشب یک جملهی حکیمانه شنیدم، ذهنم را به بازی گرفته
گفت:
عشقی که مخفی بمونه، فاقد ارزشه
راستش شیخ حافظ هم همونسالها این رو پرسیده بود
اونم از قرار به نتیجه نرسیده بود.
منم نرسیدم.
هنوزم باهاش درگیرم
عشق گفتن میخواد، پرده دری، شوریدگی، دیوانگی
وگرنه عشق نمیشه
مگه نه که عشق یهجور ویروس و بیماریه؟
تازه این چه عشقیه که درش به فکر غرور و شخصیت باشی
اگه بفهمه و اونم دوستم نداشته باشه چی؟ حسابی ضایع میشم
اگه بگم و یکی بزنه زیر گوشم چی؟
وای.... خاک عالم برسرم
شایدم بگی و اونم عاشقت باشه؟
ولی ترجیح میدیم ساکت عبور کنیم
تا منه خط نیفته
اگه ندونه تبدیل به مایا و تا ابد بت میمونه
روزبهروز در ذهن بزگتر و به توهمات عاشقانه و هورمون متمایل خواهد شد
ونخواهی فهمید عاشق تصویر ذهنیشدی که از دیگری ساختی
نه حقیقت او
خلاصه که بهقول دانگون،
عشقی که پنهان بمونه، فاقد ارزش و اعتباره
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر