در بهشت هم که بود،
فقط رفت سراغ امر خلاف
حالام طاقتش تنگ شده و قیامت میطلبه
برای چند هزارمین بار قراره دوباره دنیا به آخر برسه
تازه چند ساعت زودتر هم قراره عیسی مسیح تشریف بیارن زمین و مومنهاشون رو با خودشون ببرند
خدا کنه اینجاش رو بفهمیم و بریم برای ساعت 6 یهجا قایم بشیم
گو اینکه بعید میدونم مومنی بیرون از آمریکا باشه
ساعت شش عصر قراره یه زلزله بیاد سراسر بلا و نکبت
خب ایی خدایی که ما رو به مسخره گرفته و فکر میکنیم عادله
اگه بناباشه بعد از احمد باز بره سروقت
عیسی ناصری
بهتره ما سر از بهشتش هم در نیاریم
لابد اونجام باید بریم تازه درس مسیحیت بخونیم
ها پس چی فکر کردی؟
اون قدیما جهودای خیبر که بیکار شده و تو کار محمد بودند
دورهاش کردن که : اگه راست میگی که خدا با تو به وحی صحبت میکنه، ازش بپرس قیامت کی میشه؟
آقای محمد هم سر خوش و کیفور میگه باشه و جهودا میرن
از شب تا صبح میشینه به انتظار وحی. خبری نمیرسه
به جهودا میگه: هنوز وحی نرسیده.
- برید فردا بیایید
فردا و پس فردا و سر به چهل روز کشید
همه باورهاش از خودش و خداش و عالم وحی به زیر سوال رفته بود
که بانو خدیجه، با تشنج و حملهی عصبی او را به حرا میرسونه
ندا میآد:
چی با خودت فکر کردی؟ نکنه فکر میکنی، همه اینها در اختیار و به بازیچهی تواست؟
از خودت وعده میدی؟ خودت هم جواب بده
خلاصه نبی مکرم که حسابی به نبوتش شک کرده بود، به استخفار و غش و ضعف میافته
باز ندا میآد: برو بگو دو راز فقط در حیطهی خداوند است
اولی مرگ و دیگری قیامت
حالا چهطوری که هر کی از راه میرسه پیش بینی میکنه؟
اونم از انجیلی که میگه، اول باید آرماگدون قیامت بشه، عیسی دروغین بیاد، بعد چه و چه و چه
فکر کنم انجیل آقای پیشگو یا در وزارت فخیمهی ازمابهترون ما تصحیح شده؟
یا مشمول طرح هدفمندی و جهاد اقتصادی ، شده بوده ؟
وگرنه قرار نبود، اینطوریا تموم بشه
یعنی سایر ادیان و مکاتب و اینا ول معطلند؟
افتادم یاد کتاب سرخ و سیاه استاندال
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر