در تانترا یوگا دختر و پس از دوسوی مختلف به سمت جنگل حرکت میکنند
مدت شش ماه زیر یک سقف با هم زندگی میکنند
خواهر و برادر
حتا بهم نزدیک نمیشن
اما در این شش ماه هر یک در ذهن دیگری به بتی بدل میشه
وصف ناشدنی
در انتهای ماه ششم با تمام این منع شدههای سرکوب گشته به سمت معبد حرکت میکنند
و فقط یکبار نزدیکی اتفاق میافته
همین یکبار کافیست برای تمام عمر باقی
بهقدری انرژی کسب کردن که در همان یکبار، با هم یگانه و خود واقعی را بهیاد میآرند
همه این اتفاق از باب سرکوب شش ماه پیش تر رخ میده
ما سرکوب میشیم، سرکوب میکنیم و انتظار داریم تعادل روانی هم برقرار باشه
در جوامعی که منع دینی برای جنسیت وجود نداره
کمتر از این دست وقایع هم روی میده
درآخر بهتره سرکوب را قصاص کنیم
سرکوب تمام امیالی طبیعی و غریزی که روزی بدل به سونامی میشه
بارها شنیدم دیگهای زودپز روزی پرواز میکنند
همان وقت که سوپاپ گیر کرده و هیچ بخاری خارج نمیشه
دیگزود پز به پرواز درمیآد و میشه آتشفشان
بذارید این پدرسوختهها برن شهرنو
ولی ما جامعهای سالم داشته باشیم
دخترهامان هم بیشتر در امان خواهند بود
هر شهر به یک شهر نو احتیاج داره تا دخترانش در امان باشند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر