۱۳۹۰ خرداد ۶, جمعه

توجیح

 

یحتمل یه بیماری توهم‌گرایی هم داشتم که به‌گمانم خوب شده
شده چون نه نوشتنم می‌آد، نه کشیدن و نه ساختن
چون تخیلاتم بهوت افسرده
قبلا‌ها با هنگ ساحران نشست و برخاست داشتیم و به همان احادیث و روایات هم دنیا رو رنگ می‌زدیم
کلی دلایل موجه داشتم برای هر چیز

اوه این راهنما، یه نشونه است
یعنی جمعه نباید بری، حتما یه خطری در راه سرک می‌کشید
اوه، اونم یه نشونه‌ی دیگه که فلان کار را بکنی یا نکنی
البته جهان رویا هم بی‌تاثیر نیست
که نفهمیدم می‌شه در زمان دستکاری کرد یا نه؟
پیش از تصادف هم یک‌سالی بود صحنه رو در رویا می‌دیدم
اما از جایی که ذهن رویاها رو دستکاری و برخی را سانسور می‌کنه
هرگز نفهمیده بودم، این صحنه مال تصادف خودمه
وقت رویا ماشینم رنو بود و وقت تصادف، پراید
دلیلی نداشت بفهمم اون پراید در صحنه‌ی تصادف ماشین خودم باشه
خلاصه که ابر و باد و مه و خورشید فلک هر لحظه در حال ارسال
اشارات و نشانه‌هایی بودند که در زندگی‌م بسیار جدی و بهشون عمل می‌کردم
از وقتی هر چه کتاب و دعا و باور بود ترک کردم
خلع سلاح هستم
برای هر موضوع نمی‌تونم توجیحی پیدا کنم و ازش بگذرم
اونم می‌ره در لیست، حوادثی که از شانس‌ بلندم برآمده
پیش‌تر، خواب‌ها معنی داشت، اشارات پرمحتوا بود و هستی نشسته بود تا به هر طریق بامن گپ بزنه
و حالا نه هیچ قدرتی با من کار داره و نه من با بیرون از خود
رسیدم ته کوچه‌ی بن بستی که حتا یک پنجره هم نداره
 که کسی ناله‌هایم را بشنوه و به کمکم بیاد
ته ته
یعنی برای سازنده‌های این احوال در من، کارمایی هم محسوب می‌شه؟
نه
ما تنها مسئول خود هستیم، نه بیرون از ما





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...