وای از روزی که یکی از اون اطلاعاتی که ذهن ایگنور کرده
یهویی فوران کنه و همهاش مو به مو و بیکم و کاست یادت بیاد
اینموقع است که برخی از عملکرد ذهنم رو دوست دارم
یعنی همون ایگنوریایی که
اگه باشند، مستقیم آدم رو میبره به محله بد ابلیس
عصر خیلی اتفاق خوابم برد
در جهنم هم بیدار شدم
در خواب تصاویری یادآوری شده بود که یه خاطرهی محو و ناپایدار ازش یادم بود
ولی اینکه به یادت بیاد که عزیزترین عزیزانت
تونستند گاهی چه زشت
چه نفرت انگیز
چه حقارتآمیز
باهات رفتار کنند
وسط جهنمی
وقت تصادف در یک شب نیمه بیهوش، مجموعه اطلاعات ناخوشآیند پشت سر مرور ویکباره پاک شد
بعد از اونم دیگه رسیده بودم به مبحث ذهن و عملکرد موزیانهاش
خودم اختیاری ناخوشآیندهایی که میشد پاک میکنم
اما وای از روزی که همهاش با هم هجوم بیارند و از شونهات پایین نیان
مثل حال الانم
گاهی آرزو دارم، آلزایمر بگیرم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر