۱۳۹۳ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

نخودچی کیشمیش



عجب رسمیه، رسم زمونه
هر چیزی اگر درست استفاده بشه موهبت و بد بشه، شر
پنداری ایی فیسبوک هم بزودی از مسیر من حذف بشه
فکر کن در تمام دار این دنیا ماییم و یه صندوق‌چه‌ی بی‌بی‌جهان
پر از خاطرات رویایی و رنگین کمانی
حالا اگه موش به صندوق‌چه بزنه و یکی یکی خاطرات رو بجوه یا غیب کنه و از ریخت بندازه
باید چه گلی به سر گرفت؟
از آینده که خبر نداریم، دیروزهای نزدیک هم همه می دونیم که مالی نبوده
مگر خاطرات زرین کودکی که به شکر پروردگار مال همگی زرنشونه
حالا اگه یکی با لودر بزنه و صندوق‌چه رو له کنه، خود شما چه حسی داری؟
بذار از این‌جاش بگم
چند روز پیش داشتیم کاهو سکنجبین خودمون رو می‌خوردیم  و قدم زنان در فیسبوک می‌رفتیم که 
یک  دعوت به دوستی با نامی آشنا
آشنا به قدمت بی‌بی‌جهان، از همسایگان همان دوران 
خانم والده ما دوستی داشت دیوار به دیوار ما ساکن مادری با یک دختر و یک پسر
دختر خونه که توسط بنده ملقب به خاله و پسرک هم که پای نخودچی کیشمیش‌هام بود و توت خشک
والا باور کن نمی‌دونم اون‌موقع چند سالش بود.
 هر چی می‌گردم هم عکسی که ازش در تولد چهارسالگی‌م بود پیدا نمی‌کنم که سنه‌ی عمرش را کارشناسی کنم
فقط یادمه بزرگتر از نخودچی کیشمیش بود، حدود ده پونزده سال
ومن که جلد توت خشک‌هایی شده بودم که هربار منو می دید در مشتم می‌ریخت
من بودم و جواد و یک عالمه قاقالی‌لی 
 باور بفرمایید از جواد فقط همین با من بود تا ما از سلسبیل رفتیم و یادم نیست اون‌ها چه شدن؟
انگار اون‌هام رفتن آمریکا؟
یادمه وقتی دوازده سیزده ساله بودم خواهرش آمده بود برای فروش لوازم خانه و .... 
بیا پست پایین






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...