قسم به ن و قلم
شايد براي رمز گشايي برخي واژهگان يا آيات تمام زمان عمر صرف بشه
تازه اگر تمايلي به رمز گشايي باشه
شكل دومي هم هست اينكه، زماني تمامي اين رموز در ذهنت چرخ خورده باشه و بیجواب رها شده
اما یک قانون هست
زدن در بسته
مسیح میفرمایید، بکوبید باز خواهد شد
صدا کنید ، پاسخ خواهد رسید
در جمیع عمر سوالی نبوده که به پاسخ نرسیده باشه، مگر شناخت شخص خودم که امری کاملا فردی و درونیست
بیشباهت به مرگ هم نیست، تا نیاد شناخته نمیشه
تا باهاش رودر رو قرار نگیری کشف نمیشه
همینطور قوری از آب جوش پر میشد که در ذهنم تکرار شد
قسم به قلم
از قوری و قلم چرخی زد و رسید به دفتر عالم و نجیبترین مرد عرب، محمد
هنوز قوری بر کتری ننشسته بود که به یاد آوردم
هرگاه مشکلی داشتم و قورت دادم، همون زیر میرا نهفته موند
از جایی که کوچکترین دل دنیا رو دارم، تاب نیاوردم و در نهایت موضوع رو اینجا نوشتم و
بعد
بیبیدی بابیدی بو
تذکر « اگر به قصد اینکه بنویسم تا حل یا جواب برسه، راه نمیده» یک انگیزهی درونی یا شاید
وقتی کاسهی صبر لبریز میشه
کم میآرم و مجبوری اینجا مینویسم
شاید راز در کم آوردن باشه که بیتعقل منطقی موضوع مطرح میشه
و قوری با من گفت:
راز در قلمیست که محمد 1400 سال پیش به آن سوگند یاد کرد
یا لحظات نوشتن من یا لحظات خواندن متن من موجب گشایش کار، راه یا رسیدن پاسخ میشه
لابد با برخورد دو نوع انرژی نا همگون یا شاید هم
هزار ساله یکی بین شماست که و با من انرژی شدیدا همگون داره که با قرائت متن
موضوع دگرگون میشه
باور کن دنیا همین چهارتا حساب کتاب سر انگشتی منطقی یا ذهنی نیست
دنیا رازیست که باید کشف شود
ما هی بشینیم غر بزنیم چرا کج بود یا راست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر