۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه

وسط برزخ




با تمام خل و خل‌بازی که از بچگی داشتم، آدم الکی خوش و اهل اوهامی نبودم
جهان بسیار واقعی‌تر و منطقی‌تر از آنی بود که دستخوش خرافه بشه
و برای هر چرایی قطعا دلیلی هست و بی‌وقفه در پی دلایل برای تظمین امنیتم در جهان بودم
سی همین هرگز وا ندادم که بگم: 
وای بترسید و بلرزید که همه می‌میریم و می‌ریم اون‌جا که نتونید تصور کنید
روزی صد هزار بار،  نیش مار غاشیه ... و
منم همون‌جا بودم
بیش از بیست روز حتا، قبل از ثبت رسمی که سه روز در خونه بیهوش بودم و بعد از مرخصی از بیمارستان هم‌چنان ده پانزده روز با توهم می‌زیستم
تمام تصاویر وحشتانک اون بیست روز همراهم وسط خونه بود
لابد باید بعدش از وحشت مقیم کعبه و ..... می‌شدم
اما بلافاصله با بازگشت به زندگی عادی،‌ رفتم تو کار سوراخ
کل ماوقعه‌ای که تجربه شده بود تا جایی که یادم بود نوشتم. و به برسی کل‌ش پرداختم
من موجودات عجیبی دیده بودم که حتا در تخیل‌ جا نمی‌گرفت و می‌شد بگم، در جهنم بودم یا جهان برزخی
زندان، شکنجه، اعتراف، تجاوز، قتل ... جنس جور . همه را تجربه یا شاهد بودم
خلاصه که باقی مانده‌ی تا دو سال سه ماهی می‌شد که بشه سر صبر و طبق معمول  برم تو کار سوراخ تازه
سی و چند روز گم شده داشتم
ایامی که ازش خاطره‌ی زمینی نداشتم، سراسر جهنم بود
وای که اگر وا داده بودم
الان بغل خانم والده شبانه روز لب‌هام تکان می‌خورد و به خیال خودم در حال ذکر بودم
ذکر یعنی یادآوری
و چه ذکری والا تر از این‌که، ما انسان خداییم؟
ما ذکر از نوع ایشان صرفن در جهت امداد و وابستگی‌ به بیرون از خویش است
التماس به فلانی، آویختن از دامان این یکی... همه جز اونی که هستیم
جز روح خدای حاضر در ما
به جان مادرم، به روح پدرم خودش گفته از روح شخصی خودش که البته مجرد هم هست در ما دمیده، کافیه یه نخود بهش فکر کنیم


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...