عاقبت تنهایی ، توهم است
یک سوال
حالش رو داری فقط یک آره یا خیر میخواد
یک میلیون سال از عمرم گذشته و در تمام ایام تصاویری به یاد میآرم که تجربهاش نکردم
مکانهایی که هرگز نرفتم
اما چنان پر قدرت تصاویر این مکان میآد و میره که وقت به مکاشفه نمیرسه
همیشه بوده اما شدت گرفته
انقدری که دیشب تونستم بخشهایی را به یاد بیارم
مثل فلان کوچه که از اونور میره یا .....
میتونه توهم باشه
اما بهقدری شدت گرفته که دیشب کم مونده بود خل بشم
مثل اینکه زندگیام در دو سو جریان داره یا این منم که در دو سو وجود دارم
شاید جهان موازی باشه و من دیگری که قدما بهش اشاره دارند؟
و چه شوقی غریب که به سوی ناشناخته در من هست!!!!!!!
از همین تنهایی وحشت دارم
اینکه دچار توهم بشم
گرنه که نه همخونه مورد نیاز هست و نه آقای شوهر
حالا سوال
تا حالا هیچ یک از شما که مثل من هم تنها نیستید، چنین تجربیاتی داشته؟
گو اینکه جهان باورهایم کمی از سایرین فاصله گرفته و خیلی با منطق سر و کاری نداره
عیبی نداره، من و شما را با هم در تفرش دفن نمیکنند که
اما از جایی که چندتایی از شما مثل خودم یهنموره قاطی دارید، لطفا بگید
کسی چنین تجربهی مشابهی داره یا نه؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر