۱۳۹۳ فروردین ۱۴, پنجشنبه

رابطه‌ی عمیق و پنهانی من و حسنک


ساعت شش از خواب پریدم
از خستگی
از تعطیلات زیادی حوصله‌ام سر رفته
و ذوق این‌که، تعطیلی تمام شد و امروز جمعه است
از رختخواب کندم تا به سمت کارگاه برم
کشف دیگرم در این مدت این بود که: حرف بی‌خد زدم که: آی می‌زنم، می‌ریزم، می‌سازم و ... اینا
وقتی ذهن می‌دونه تعطیله و همه همه کار می‌کنند جز کار
محاله سر سلامت به در ببری در حین کار
هی زیر گوشم نق زده که
حسنک مکتب نرفت، وقتی که رفت روز جمعه رفت
اون‌موقع که همه کار می‌کردن، تو خوردی و خوابیدی
حالا که همه حال می‌کنند، یاد کار افتادی؟
احمق.......... پاشو جمع‌ش کن 
خب چیه؟


البته که کار کردم این مدت،‌ تابلوی خانم والده یا قصد   13 93  و بعد هم 
تغییر کلی می‌ستان
زیادی زرد و  یخ بود، به کل دکورش رو عوض کردم
نقاشی یا اصولن هنر همینه، ذره ذره خودش را شکل می‌ده و می‌سازه
به ندرت پیش می‌آد، کاری که تموم می‌شه، بعد چند بار اصلاح نشه
گرنه که به خودم وا دادم
دیروز اتود کار روی بوم اجرا شد و امروز تکمیل و اجرای رنگ
راستی نگفتم
اسفند ماه کد عضویت در انجمن نقاشان حرفه‌ای ایرانم را گرفتم، شاید هم بهمن ماه بود؟
از همون وقت هم منتظر بازبینی کارها هستم برای دریافت اولین رنکینگ که می‌شه برنز
بعد می‌ره برای مراتب بالا تر که بر حسب تعداد کار دریافت می‌شه
و البته جنس کار اول باید پذیرفته شده باشه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...