۱۳۹۳ فروردین ۲۴, یکشنبه

چرا از بهشت رفتم؟



اما
همیشه به همه‌ی این‌ها فکر کردم و می‌کنم

این سوراخ تازه، شیلی
فقط بهش فکر کن، هفته‌ی پیش سیل و احتمال سونامی، این هفته آتش سوزی
دوباره اسم چماعتی بر لیست نشسته و این جناب تا همه‌ی لیست رو نبره، دست بردار نیست
بعد ما بنشینیم که ای زندگی چنی لوسی
چرا برای من این یا اون یا .... نشد
چرا من؟
لطفا از این پس هرگاه سربالا بردی تا بپرسی: چرا من؟
به یاد شیلی و امثال اون بیفت و بپرس، چرا من در اون‌ها نبودم
به چرایی مواقعی که بودی هم می‌رسی
اشولن به نظرم اتفاقی که باعث رانده شدن ما از بهشت آسایش شد
همین حضور ذهن یا نصب بیگانه بوده، بیگانه سی این‌که، خودش به موضوع توجهی نداشت
دیگری وسوسه را به جونش انداخت
وسوسه‌ی نافرمانی و خوردن میوه‌ی ممنوعه
کاری ندارم که واقعا بهشتی بوده یا نه؟
 آدم و حوایی بوده یا نه؟ 
به هر شکل بشر رشد تکاملی از 0 تا n داشته
  با توجه به بیرون از خودش، چرایی و خطا آغاز شده
این تجریده، دنبال دلیل و منطق نیستم
منم از همین‌جا شروع کردم،
چرا  از خونه بیرون نرم؟
 چرا شیرینی نخودچی عید رو قایم می‌کنند؟
چرا مجبورم یواشکی و هول هولی شیرینی نخودچی محبوب را بخورم؟
چرا هر چه دلم می‌خواد نکنم؟
چرا با مجید شمسی‌ خانم اینا بازی نکنم؟
چرا بزرگ نمی‌شم؟
کی از خونه نجات پیدا می‌کنم؟
همه‌ی سوالاتی که هر یک از بشریت باهاش بزرگ شده

 


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...