۱۳۹۳ فروردین ۲۰, چهارشنبه

گربه مرتضی علی


وقتي دلت نمي‌خواد كاري رو انجام بدي، منتظر صبر مي‌موني
و اگر هم بخواهي كه معطلش نمي‌كني و با كله مي‌ري
انگار تمام اين دو  روز گذشته  چنان تلخ‌م بوده كه ببين صبح اول وقت چه ننه من غريبمي راه انداختم
وقتي تو مورچه باشي،  يك قطره بارون سيل مي‌شه برات
ما رو باش كه يه عمر فكر كرديم و فيس داديم كه
ببريم
  مورچه بودم
هم‌چین که دکتر گرام توصیه کرد: بهتره یه سه چهار روزی نقاشی نکنی
 بوی رنگ و انواع رزین، چشم سالم رو خراب می‌کنه  
کلی ذوق مرگ شدم که: خب نه.. اگه دو روزه کاری نکردم، سی اینه که چشام باز نمی‌شه
بعد به قید دو فوریت موریونه به جونم افتاد که
دلم کار می‌خواد
اصلن اگه الان بوی تربانتین بهم نرسه ، می‌میرم
اگه رنگ بازی نکنم لال می‌شم
یعنی محاله الان مالک چیزی باشم که همیشه در دسترس‌م بوده
برای هر خواستی می‌جنگم تا به جونم بچسبه
تازه این روزها با یک چشم
باور کن
 از دیروز شدم گربه‌ای که سیبیل‌ش رو کندن
یک پلک‌م نیمه سنگین و افتاده.
خودم هم ترجیح می‌دم به سبک مرحوم موشه دایان چشم بند بذارم که
به پلک متورم فشار  نیاد و بهتره بسته باشه
در نتیجه همه چیز دور تر و کنترل همه چیز از دستم رفته
 تا حالا به این فکر نکرده بودم که چه تداخل عظیمی در دید ایجاد می‌شه
با دل‌خوشی ، دید با یک چشم مساوی می‌شه با
 خلاف عادت  و تغییر سوی کانون ادراک و کلی خل بازی تا
 بشه تمام دیشب تا وقت خواب یک چشمی زیستن رو تحملش کنم
الهی شکر که از هر چیز به ما دو تا دادی
حتا اون دوتایی‌هایی که هیچ‌گاه ازش سر در نمی‌آریم
مثل مغرب و مشرق‌هات که بد جور شیفته‌ی تفکر و فهمش هستم

 



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...