۱۳۹۳ فروردین ۱۳, چهارشنبه

نه سیخ بسوزه نه کباب



سر در نمی‌آرم
از بعضی چیزها
 نه 
از بیشتر امور انسانی سر در نمی‌آرم
این ساختمان در اختیار قضات عالی‌رتبه دادگستری‌ست که یکی از اون‌ها
بعد از خالی نگه‌داشتن واحد مزبورش بعد از صد سال واحد را یا فروخت و یا اجاره داد به غیر
با ورود غیر و بلافاصله کشیدن این پرده‌های بد ریخته به دور ایوان، گمان کردم
نه دیگه، این‌یکی لابد وزیر دادگستری قراره بیاد
هنوز بعد از چند دهه همه‌ی ساکنین این بنا رویت نشدن ، اما این واحد
  اسباب کشی آغاز و رفت و آمد جناب همسایه‌ی تازه
اول گمان کردم،
 پرده موقت زد تا سر صبر دورش توری بکشه برای بچه‌ها
بعد خورد به ماه مبارک و هنگامه‌ی نماز و وقت افطار که پیش از افطار نماز می‌خونم، مشاهده شد
جناب همسایه افطار از گلوش پایین نرفته، می‌پره در ایوان و سیگار می‌کشه
  موضوع پرده‌هایی که صاف برابر واحد منه باعث شد ناخودآگاه توجهم به خانواده جلب بشه
تا رسیدیم به اکتشافات شانتال که گاه و بی‌گاه صداش در می‌آمد
و فهم این‌که، جناب همسایه نه تنها وزیر هیچ‌کجا نیست که،
 مردی هرزه و چشم چرونه که 
چون هم‌جنس‌های خودش رو می‌شناسه، این پرده رو اول کشیده که همسر بانو رو قایم کنه و بعد
خودش سر صبر بیاد و تا کمر آویزون بشه تا تک تک واحدهای این ساختمان را که بیشتر از طایفه‌ی نسوان هستند را 
دید بزنه
حالا
می‌بینم، شب‌های تعطیل نیستند و  چراغ‌ها خاموش و ما می‌تونیم با خیال راحت در ایوان باشیم
یا حتا در خانه‌های‌مان
رفت و آمد بسیار و خانواده‌ای خوش‌حال به‌نظر می‌رسند
بعد رسیدیم به اول عید تا حالا که هنوز در سفرند
نمی‌فهمم زندگی که همه چیزش سر جاست
همسر بانو هم که مقبول وبا این‌که کمی تپل مپلی، زیبا روی  به نظر می‌رسه
بی‌چاره از صبح هم یا داره رخت پهن می‌کنه، یا یه کار دیگه انجام میده  در جهت رفاه خانواده
خب ایی چه دردیه که همه رو ول کنی و از دید زدن مردم از پشت پرده لذت ببری
 برخی واقعا بیمارند و ربطی به خانم همسر و کیفیت زندگی نداره
گاهی فکر می‌کنم ازش به 110 شکایت کنم
دلم برای آبروی همسربانوش می‌سوزه
چه کنیم که نه سیخ بسوزه نه کباب؟



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...