نگاهت به هر سو که باشه، در حال ساخت همان مسیر خواهی بود
مردان و زنان بی بند و بار، مداوم سر از آن جای دیگر در میآرن
قدیسین هم مداوم با ارواح نیکان در مماشاتند
این جهان آینه وار هر آنچه خواستارش باشی، در مسیرت قرار میده
مثل موقعی که قصد خرید ماشین، رنو آلبالویی با رینگ اسپرت، کروکی و موتور انژکتوری میکنی
نایابترینها هم هی در مسیرت قرار میگیره و تو در هر کوچه یک رنو آلبالویی با رینگ اسپرت، کروکی و موتور انژکتوری میبینی
در جامعهی بشری داستانهایی گفته و کهنه و جا افتاده شده، همهی آن پروتکلهای اجتماعی که امروز جهانی شده
از جمله مرگ
باور من از مرگ به جهانی ختم میشه که طی عمر بهش انرژی رساندیم
مثل، بهشت مسلمونا، ارمنیها، یا بهشت زرتشیتی یا حتا مذهب هندو که هی میره هی میآد
هر چه را در حین حیات برای تهش در ذهن باور کردیم با نخی سیمین بهش متصل و آجر به آجر میسازیم
تا بعد از مرگ بدونیم مستیقیم به کدوم آدرس بریم
مثل جهانهای مشترکی که ما در رویاهای فردی و شبانه داریم
مراکز انرژی
چیزی که در این چند روز بیکاری و ولگردی ذهنم را ربوده اینه
وقتی در باور بشریت یک هاپیما سقوط میکنه و دو تعریف بیشتر نداره، یا همه نابود یا معجزه وار نجات مییابند
اگر در این لحظه در هواپیمای مالزی بودم و باور سقوط گریبانم میگرفت
توجهم بلافاصله به جهانی متصل میشد که بهترین راه نجات باشه، سقوط در یک جزیره و زنده ماندن همه
از دیروز به این فکر میکنم
ممکنه جمیع مسافرانی که از ساخت هواپیما تا همیشه، سقوط کردند و میکنند
بلافاصله وارد جزیرهی بشن که حقیقت نداره؟
جهانی بعد از سقوط ساختهی پروتکلی جمعی از یک حادثه
جهان فرعون تا روزی که بشریت هست و اهرام هست، تداوم خواهد داشت
زیرا ما به تدامش انرژیهای جمعی میدیدم
به دیدار اهرام میریم و در موزهها پیگیریم
و تا انرژی بشری به موضوع میرسه، چرا نباید یک جهان ذهنی در گوشهای از هستی شناور باشه؟
به حیات هم روزی خالق انرژی قصد و اراده داد و موجود شد
ما هم از همان ساختار انرژی هستیم و هزارهها به جهان پس از مرگ انرژی و توجه دادیم، چرا نباید تک تک جهانهای پس از مرگ وجود داشته باشند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر