اما با این علائم غیبی حالا اگه تو وسط گلهای کاشته با این مواجه بشی
باید به چی تعبیرش کنی؟
هیچ وقت شقایق در اسارت دوست ندارم
هرجا دیدم خود رو دراومده بود
اما یککاره وسط گلها این درآمده
بیا تعبیرش کنیم
تا شقایق هست، زندگی باید کرد؟
امسال سال چپ شدگی و رفتن به سوی منقل و وافوره؟
خدا اون روز رو نیاره
بگم از این مادهی کوفتی مرفین که به شکر یک صد و بیست و چهار پیغمبر
به مرفین آلرژی دارم در حد بوندسلیگا
هنگام تصادف در بیمارستان کشف کردند که به لطف خدا،
شدیدا به مورفین آلرژی دارم، گو اینکه پوستم کنده شد و مجبور شدم تنها تنها اون همه درد رو تحمل کنم
اما الان با کمال میل میگم الهی شکر
فکر کن وسط بستر چه پیشنهادهای بیشرمانهای که نشنیدم
از جمله:
با یه دود کسی معتاد نمیشه. برای درد استخون خوبه. میخوای برات پیدا کنم؟
و تو شک نکن با اون حال و روزی که من داشتم اگر موضوع آلرژی نبود
قید هر پیشینه را میزدم و باب آزمون هم که شده، دودی هم میگرفتم و ... الان وسط یکی از این کمپهای دوازده قدم حیرون ترک بودم
خد خرش رو خوب میشناخت که بهش شاخ نداد
از بهر همزیستی با یک مرد معتاد و بعد هم تصادف دو میدان مین فراهم بود برای پا گذاشتن برآن
از اولی که خودمون جستیم و نذاشتیم وصلهی ننگ زندگی بشه
دومی هم خدا دانا از پیش محاسباتش رو انجام داده بود
شکر که به راه و طریق من از هر سو که مینگرم تو هستی
گور بابا اونا که فکر میکنن نباشی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر