۱۳۸۵ مهر ۱, شنبه

زن قرمز پوش

یادم میاد قدیم ها یک زن قرمز پوش همیشه توی میدون فردوسی ایستاده بود
می گفتند : عاشق مردی بوده که سر قرار حاضر نشده . اون روز قرار بود اون سر تا پا قرمز بپوشه
البته شایعه زیاد بود . 

عده‌ای می‌گفتند : طرف،  رهی معیری بود
یکی می گفت:  قرار بوده با هم فرار کنند
آخری هم که : با تلفن با هم دوست شده بودند، طرف که اومده از دور که دیده اش در رفته
یا آخری که گفت :  همون شب عروسی آقا بوده
وای چه قدر اطلاعات از خودم به خرج دادم شوخی شوخی
فرشته هم یک ترانه برای زن قرمز پوش خوند
تو که نیستی منو حیرون تو خیابون ببینی


این همه صغری کبری برای این بود که بگم

 اگه یه نخود هوش به خرج داده باشی می فهمی که تازگی رفتم سراغ فال و نخود
آقا این تاروت رو شوخی نگیرین، چون از این به بعد من هم قراره به سبک کولی ها لباس بپوشم و فال بگیرم
آدم ها مجبورند برای پنهان کردن افسردگی یه کاری بکنند،  یا نه ؟




من و قمری‌های خونه

    یک عمر شب‌های بی‌خوابی، چشمم به پنجره اتاق بود و گوشم به بیرون از اتاق. با این‌که اهل ساعت بازی نیستم، ساعت سرخود شدم.     ساعت دو صبح ک...