۱۳۸۵ شهریور ۲۵, شنبه

عالیجناب من

یک خروار از تجربه و مورد خودم براش نوشتم
خود قدیمی رو از بایگانی کشیدم بیرون و سعی کردم بفهمه . می فهمم چی میگه , منم کشیدم هر کسی مدل خودش سختی را تجربه می کنه و شاید حتی در زندگی به نوعی با مرگ می رقصه
مال من از خودخواهیم بود
قصد داشتم بفهمه باید با خودش خلوت کنه و ببینه کجای کار گیر داره ؟
درستش کنه مسیرت عوض میشه
حالا واجب هم نیست تا دکترها گفتند , ما هم بمیریم ؟
باید مبارزه کرد. هیچ تجربه ای بی دلیل نیست
می خواستم بفهمه بعضی وقت ها ما هر چه می کشیم از منیت یا خودخواهی است
آخر سر برام نوشت
  فلانی
میگه : دست نیافتنی باش گفتم ! اوه , تا حالا با تلفن همراه , حرف میزدم و حالیم نبود ؟ !
طرف آنتن نمیداد

۴ نظر:

  1. همه مثل شما نردشون خوب نیست و اشک عزرائیل را بلد نیستند درآورند. انتظارت را به حد مردم عادی نگهدار نه یک ساحره که تو باشی

    پاسخحذف
  2. اینهام مال اینه که یاد بگیرم برای دیگرون منبر نذارم
    وقتی نمی تونم حتی خودم رو پیدا کنم و به این راحتی می شکنم . چه جای رجز خونی برای دیگرانه ؟

    پاسخحذف
  3. ایکاش به جای این همه وعظ و بحث فکری برای خودت کنی . امروز اینجا طوفانی است و من بیم آن دارم , سیلی عظیم تو را با خود ببرد

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...