۱۳۸۵ مهر ۱, شنبه

یاد استاد




زندگي رسم خوشايندي است ؛
زندگي بال و پري دارد به وسعت مرگ ؛
پرشي دارد اندازهُ عشق
– زندگي چيزي نيست ؛
که لب طاقچه عادت از ياد من و تو برود
زندگي حس غريبي است که يک مرغ مهاجر دارد
زندگي سوت قطاري است که درخواب پلي مي پيچد
زندگي گل به توان ابديت
زندگي ضرب زمين در ضربان دلهاست
زندگي هندسه ساده تکرار نفس هاست
هرکجا هستم باشم
آسمان مال من است
پنجره فکر هوا عشق زمين مال من است

۵ نظر:

  1. گاهی کارهایی می کنی که نمی گذاری آدم چیزی نگه .
    عجب قیامتی کردی . معلومت رفتی حسابی خودت را رنگ تراپی کردی . چون من هر چه اینجا می بینم بوی عشق دارد و رهایی . تازه شدی
    بوی گل میاد واقعا که حنا خانم شمایید

    پاسخحذف
  2. این نقاشی رو قبلا هم در سایتت دیدم و دزدیم .
    عاشق سادگی و بی ریایی این انتظار هستم
    از موجی که با زلف خاطره زنده نگه میداره آدم رو لذت میبرم و از نوری که در مرز تاریکی می درخشد دلگرم می شوم

    پاسخحذف
  3. hehe alan fahmidam dige chiye:p
    alaki nagoftam manam!:p

    پاسخحذف
  4. آخ که چقدر دلم سهراب می خواد
    زندگی آب تنی کردن در حوضچه اکنون است .
    آسمان آبي تر
    آب آبي تر
    من درايوانم رعنا سر حوض
    رخت مي شويد رعنا
    برگ ها مي ريزد
    مادرم صبحي مي گفت :‌ موسم دلگيري است
    من به او گفتم : زندگاني سيبي است ‚ گاز بايد زد با پوست
    زن همسايه در پنجره اش تور مي بافد مي خواند
    من ودا مي خوانم گاهي نيز
    طرح مي ريزم سنگي ‚ مرغي ‚ ابري
    آفتابي يكدست
    سارها آمده اند
    تازه لادن ها پيدا شده اند
    من اناري را مي كنم دانه به دل مي گويم
    خوب بود اين مردم دانه هاي دلشان پيدا بود
    مي پرد در چشمم آب انار : اشك مي ريزم
    مادرم مي خندد
    رعنا هم

    پاسخحذف
  5. قفسي بي در ديدم كه در آن روشني پرپر مي زد
    نردباني كه از آن عشق مي رفت به بام ملكوت
    من زني را ديدم نور در هاون مي كوبيد
    ظهر در سفره آنان نان بود سبزي بود دوري شبنم بود كاسه داغ محبت بود
    من گدايي ديدم در به در مي رفت آواز چكاوك مي خواست
    و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز
    بره اي را ديدم بادبادك مي خورد
    من الاغي ديدم ينجه را مي فهميد
    در چراگاه نصيحت گاوي ديدم سير
    شاعري ديدم هنگام خطاب به گل سوسن مي گفت شما
    من كتابي ديدم واژه هايش همه از جنس بلور
    كاغذي ديدم از جنس بهار
    موزه اي ديدم دور از سبزه
    مسجدي دور از آب

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...