۱۳۸۵ شهریور ۱۲, یکشنبه

غروب دو نفره


واي اونها كه تهرونند مي دونند من چي ميگم
از اون عصرهاي عاشق كش
هوا حسابي ملس و دو نفره
خورشيد نارنجي اش رو پهن كرده و تو كم داري دست يكي رو بگيري و به سمت خورشيد رو به غروب بري
تو هر چه نزديك تر ميشي اون كوچكتر و تو بزرگتر
يا مي شد كنار اين گل و بوته ها يك نامه عاشقانه اي نوشت كه ويتامين عشق خونم شديدا كم شده
چي مي شد هر كي يكي رو داشت كه بتونه حتي با فاصله اي بسيار باهاش اين غروب رو نگاه كنه
حتما من چيزي رو از عشق هنوز ياد نگرفته ام كه سراغم نمياد
حيف اين هواي باحال نيست ؟
فكر نكني امروز خيلي بي كارم كه تند و تند مي نويسم . دارم دور از جون مثل چيز......... هم كار مي كنم
اما درونم آروم نداره نمي ذاره به كارم برسم
يك چيزي كمه
قطعا يك چيز كمه

ه

۶ نظر:

  1. سلام دوست من
    من شهادت میدم که هوای امروز خیلی ستم بود . غروب رو در ترافیک شرق به غرب همت سپری کردم . ابی می خواند و در تجسمم جای کسی خالی بود .

    پاسخحذف
  2. khle hicham khoshgel nabood:(
    vitamini ke donbalesh hasti bazi vaghta tarikh masrafesh rad mishe o mishe ye chize dige.......khaste shodam.......

    پاسخحذف
  3. الهی که من قربونت برم عزیز دل تو که هنوز به سال نکشیده خسته شدی من بعد از 16 سال چی باید بگم؟
    من که هر چی می بینم شیشه هاشم مال اهدایی های زمان جنگه قربونت برم . همه از دم موجی
    حالا خدا رو چه دیدی شاید رفتیم دیار فرنگستان یه تاریخ مصرف دارش پیدا شد

    پاسخحذف
  4. farangestaniha ke az tah tarikh masraf hatta nadaran....

    پاسخحذف
  5. salam , kheili vaghta kheili chiza kaman ....

    پاسخحذف
  6. در واقع ما چیزی نداریم . فقط به خیال دل خوش داریم .
    در رویا عاشق می شویم قهوه می نوشیم و هم آغوشی می کنیم
    در واقع مرده های متحرکی هستیم که فقط برای پول می دویم و برای شهوت حسرت .
    و برای عشق ناکامل تنها سهم مان از زندگی است . چون درها را بسته ایم . بیایید درهای باور را باز کنیم تا عشق متولد شود

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...