۱۳۸۵ مهر ۲, یکشنبه

منم که بی زبون



داشتم می رفتم بخوابم گفتم لال از دنیا نرم یه چیزی گفته باشم .
شاید صبح از خواب پا نشم
بیا
امروز هم رفت و ما هی نق زدیم و کار کردیم دور از جون شما مثل چیز
نه اتفاقی افتاد نه ما تونستیم سر خودمون گول بمالیم . این روزها که انگار یکی دنبالش گذاشته و تند و تند می روند
ما داریم به کجا می ریم
به قول گلی : ا
همه اش تقصیر ایی زمینه واسته ای که ماه خورشید و نبینه هی میاد جلوش رو می گیره و اونم تند تر میدوه که روش و کم کنه 
اونوخت هی تند و تند شب میشه 
روز میشه 
عمرما هم تند تندی تموم میشه
یا زمین و یه جا ببندین که اینا بچسبن به هم و روزها هی نرن یا بیذارید مام بریم ببینیم این عشق که میگن چه مزه ائیه ؟
این رنگی نوشتم خواب از چشمم نپره





۴ نظر:

  1. سلام عزیز دلم
    بیخود نبود انقدر راحت و خوب خوابیدم تو دم خواب خوب رو برام زده بودی
    بوس

    پاسخحذف
  2. to magar khab ham dari ?
    inja kheyli momazas shode .
    musicet ham harf nadare

    پاسخحذف
  3. خداوندا کمی ما را انسانیت بیاموز و رحم و شفقت عطا کن
    خدوندا آینه ای بخش که ظاهر حقیقت منفورمان را نشان دهد و شعوری که بفهمیم آمده ای تا مثل تو باشیم نه مثل ابلیس

    پاسخحذف

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...