۱۳۸۵ شهریور ۱۸, شنبه

شيرين و فرهاد در اينترنت

سلام با طعم نان برنجي , كرمانشاه :ا
اگر قرار بود امکانات اين زمان رابه عشاق اساطيري ميداديم ,چه بر سر ادبيات عاشقانه مي آمد؟ چند لحظه اجازه بده عرض
ميکنم ,ا ديشب نام عشاق قديمي را در گوگل سرچ مي كردم , به نام شيرين و فرهاد رسيدم :ا
آخرین عکس فرهاد عاشق معروف را ديدم و مشتاقانه پي گيري كردم , عكس بعدي اورا در حال ور , رفتن با اين اسباب نوظهور که بود که يا خط نميدهد يا آنتن را نشان ميداد !!!ا
متوجه شدم چيزي كه از او فرهاد ساخت , دوری شيرين بود و نبود امکانات بود !حال در اوج دلتنگي كافي
است ( آس , ام , اسي يا ايميلي ) ارسال و آتش دل فرو نشاني !!ا
پي گير تر كه شدم , بيشتر گندش در آمد . از همه جا بي خبريم و هنوز در پي داستان هاي عاشقانه !ا
خلاصه اخبار :ا
شاهدخت شيرين ,براي تحصيلات عاليه , راهي ديار فرنگ شده , مشق هنرهاي درامتيك مي نمايد .در ساحل نيس ,آفتاب مي گيرد و تن را همچو دل, از دوری فرهاد کباب, گاهی هم عکسی در جوورنال مد مي اندازد .تازگي هم سوپر مدل , كارتيه شده و مقدرار متنابهي ابروان كمانش را تتو. گيسو ( هاي_ لايت ) و خال لب را با ليزر برداشته !ا
در خبري قديمي تر آمده بود :ا
فرهاد ,براي زدن پوز خسرو ,گاهي از وافور لبي مي گيرد تا دوپينگي كرده باشه و , كارگراني چند استخدام و با كمك تكنو آلرژي , به كندن بيستون همت گماشته اند تا او بتواند چرتي مقبول زير آفتاب بزند
از اين رو كار گرفته و آوازه شهرتش گوش فلك را كر و از طرف موزه‌اي ايتاليايي به او پيشنهاد انجام پروژه‌اي عظيم شده است , وي هم با كمال افتخار و خوشحالي آن را پذيرفته و در پوست نمي گنجد , قرار شد در غياب وي , كاگران افغاني , ترتيب بيستون را بدهند
در خبر جديدتر خواندم
در ضيافت شامي كه به افتخار همكاري تازه با او , در سفارت ايتاليا بگزار شد با ضعيفه اي هندي آشنا شده و هفته بعد , شبي ايشان را به اتفاق ضعيفه در خيابان ,اجاق كرمانشاه گرفته و روانه منكرات مي كنند
حاج آقا براياينكه دند آقاي فرهاد را نرم كرده باشد , اوليا مخدره را به عقد و نكاح جناب فرهاد در آورده . تا چشمش كور
شيرين در فرنگستان با فردي آجنبي به نام , جك . سر و سري پيدا کرده و با شنيدن خبر مذكور از خدا خواسته نامزدي خود را با فرهاد فسخ و دل در كمند زلف جك بست
بشنويد از خسرو
اين بچه پولدار سوسول وارد زد و بند , انبوه سازي شده و در گير رانت خواري , چنان غرق بيزنس و قراردادهاي تازه با دبي شده كه وقت فكر كردن به عشق و عاشقي را ندارد . سوداي عشق شيرين و رفاقت فرهاد از ياد برده ا
فرهاد روزي با شيرين تماس گرفته و گفته
شيرينم , آب حياتم , قند نباتم , تو مرا مي شناسي و به شايعاتي كه از جانب خسرو آدم فروش و ضايع براي بي آبرو كردن من بر سر زبانها افتاده , توجه نمي كني و مي داني تو را چون جان , دوست دارم
به جون خودت همه اش دروغ و چاخانه براي ضايع كردن من , من کجا و خيانت ؟
همه نقشه ها رو خسرو كشيد تا من را گير بندازن و از تو دور بمانم . به جون خودت دختري جز تو در زندگيم نيست ا
شيرين در حاليكه دست جك را گرفته بود , در شانزه ليزه راه مي رفت و بستني قيفي ليس ميزد .
خنده اي کرد و فرمود :ا
اوه _ هانی
تيکت_ ايزی
ای _نو . نو_ پرابلم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...