اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی.
آن وقت صدای پایی را میشناسم که باهر صدای پای دیگر فرق میکند:
صدای پای دیگران مرا وادار میکند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم
اما صدای پای تو مثل نغمهای مرا از سوراخم میکشد بیرون.ا
تازه، نگاه کن آنجا آن گندمزار را میبینی؟
برای من که نان بخور نیستم گندم چیز بیفایدهای است. پس گندمزار هم مرا به یاد چیزی نمیاندازد. اسباب تاسف است. اما تو موهات رنگ طلا است.
پس وقتی اهلیم کردی محشر میشود! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو میاندازد و صدای باد را هم که تو گندمزار میپیچد دوست خواهم داشت...
خاموش شد و مدت درازی شهریار کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت:
-اگر دلت میخواهد منو اهلی کن!
-آدم فقط از چیزهایی که اهلی کند میتواند سر در آرد
انسانها دیگر برای سر در آوردن از چیزها وقت ندارند.
همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکانها میخرند.
اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست... تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن!
شهریار کوچولو پرسید:
-راهش چیست؟
روباه جواب داد:
-باید خیلی خیلی حوصله کنی. اولش یک خرده دورتر از من میگیری این جوری میان علفها مینشینی. من زیر چشمی نگاهت میکنم و تو لامتاکام هیچی نمیگویی، چون تقصیر همهی سؤِتفاهمها زیر سر زبان است.ا
عوضش میتوانی هر روز یک خرده نزدیکتر بنشینی.ا
فردای آن روز شهریار کوچولو آمد .
روباه گفت
ا-کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب میشود و هر چه ساعت جلوتر برود بیشتر احساس شادی و خوشبختی میکنم.
ساعت چهار که شد دلم بنا میکند شور زدن و نگران شدن.
آن وقت است که قدرِ خوشبختی را میفهمم!
اما اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟
... هر چیزی برای خودش قاعدهای دارد.ا
آن وقت صدای پایی را میشناسم که باهر صدای پای دیگر فرق میکند:
صدای پای دیگران مرا وادار میکند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم
اما صدای پای تو مثل نغمهای مرا از سوراخم میکشد بیرون.ا
تازه، نگاه کن آنجا آن گندمزار را میبینی؟
برای من که نان بخور نیستم گندم چیز بیفایدهای است. پس گندمزار هم مرا به یاد چیزی نمیاندازد. اسباب تاسف است. اما تو موهات رنگ طلا است.
پس وقتی اهلیم کردی محشر میشود! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو میاندازد و صدای باد را هم که تو گندمزار میپیچد دوست خواهم داشت...
خاموش شد و مدت درازی شهریار کوچولو را نگاه کرد. آن وقت گفت:
-اگر دلت میخواهد منو اهلی کن!
-آدم فقط از چیزهایی که اهلی کند میتواند سر در آرد
انسانها دیگر برای سر در آوردن از چیزها وقت ندارند.
همه چیز را همین جور حاضر آماده از دکانها میخرند.
اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدمها ماندهاند بیدوست... تو اگر دوست میخواهی خب منو اهلی کن!
شهریار کوچولو پرسید:
-راهش چیست؟
روباه جواب داد:
-باید خیلی خیلی حوصله کنی. اولش یک خرده دورتر از من میگیری این جوری میان علفها مینشینی. من زیر چشمی نگاهت میکنم و تو لامتاکام هیچی نمیگویی، چون تقصیر همهی سؤِتفاهمها زیر سر زبان است.ا
عوضش میتوانی هر روز یک خرده نزدیکتر بنشینی.ا
فردای آن روز شهریار کوچولو آمد .
روباه گفت
ا-کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی.
اگر مثلا سر ساعت چهار بعد از ظهر بیایی من از ساعت سه تو دلم قند آب میشود و هر چه ساعت جلوتر برود بیشتر احساس شادی و خوشبختی میکنم.
ساعت چهار که شد دلم بنا میکند شور زدن و نگران شدن.
آن وقت است که قدرِ خوشبختی را میفهمم!
اما اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم؟
... هر چیزی برای خودش قاعدهای دارد.ا
ke albatte age hamasham dir koni baadesh dige shooresh dar miyado negarani mishe tahavvo o vahshat...
پاسخحذفaz roozy ke ba to ashna shodam, midonstam ke estadad hay zibee dary, ye jesart dar vojoodt hast, ke man dost daram, afarin bar too azizam, khosham miyad az karhat,kash pisht boodam, kash,
پاسخحذفbe ghowl maroof damt garm, age hame ontor ke man to ro shenakhtam mishnakhtan khayli khob mishod,
har kalami ke begi hess mikonam, choon baht boodam, ey kash , kash hame adam ha in jesart ro dashtan, ehsas hay khodeshoon ro to zar vargh nemipichondan, ke began ma adam hay mantaghi hasteem, kash
پاسخحذفsalam kimia khanum .
پاسخحذفche peyghame asheghanei ? man ke ye joorim shod az shoma khabar nadaram . man ham in roobaha ro kheyli doust daram .
salam , khoobi ?
پاسخحذفkheili doos daram ino , az khondanesh hichvaght sir nemisham ... ba tamame vojodam hesesh mikonam ... !! nemidonam !!
سلام بانوی غیر اهلی
پاسخحذفاین شاهکاری است که همه قدرت ادراک آن را ندارند . مگر آنکه اهل تفکر یا اهل دل باشند. انسان فقط ادراک کلام او را دارد نه دیو
salam
پاسخحذفyeki peyda nemishe ma ahlish beshim . ahli kardan kar nadare . ahli shodan honare ke ma honuz zorro eem . ebadatet ghabul
سلام به همگی ناشناس محترم اونی که با صندلی رام می کنند شیر و پلنگ است که به گمانم مردهای ایرونی جماعت را با اونهم نمیشه رام کرد
پاسخحذفدنبال رام کننده حیوانات وحشی می گردی که پیدا نمی کنی ؟
سلام بر مهربان
پاسخحذفآرام جانم
نارگل نازنینم واقعا که ایکاش بودی
همیشه مشوقم در همه کارها تو بودی و مثل یاری با وفا بهم دل گرمی دادی و هولم دادی به جلو .
خودت بهتر میدانی چه زمانی به زندگی من وارد شدی که تهی از عشق بود و راه
تو به راهم انداختی .
منو تو چون دو دریچه روبروی هم آگاه ز هر بگومگوی هم
پاسخحذفهر روز سلام و پرسش و خنده
هر روز قرار روز آینده
اکنون دل من شکسته و خسته است
زیرا یکی از دریچه ها بسته است
نه مهر فسون
نه ماه جادو کرد
نفرین به سفر که هر چه کرد او کرد
کانادا که هیچ مریخ هم که باشی همیشه با منی و گرمم می کنه حضور تو
آزاده جان
پاسخحذفنگفت دیر کن
گفت هر روز سر موقع خودش پیدات بشه . نه اینکه منو بکار
مجید دلبندم قوانین اهلی شدن و برهم نزن
وقتی کار کشید به کاشتن و پشت پنجره علف زیر پای آدم سبز شدن . دیگه دوست داشتن نداره آدمی که تو رو نخواد؟
پاسخحذفما عاشق کسی میشیم که عشق میده
نه
عذاب
رز عزیز خوشحالم بهتر شدی و اینجایی .
پاسخحذفآپ کن که منتظرم ببینم چه به سرت اومده که اینطور کار به غیبت صغری کشید
blog jalebist baraye dar ghorbat tanha namandan . movafagh bashi
پاسخحذفسلام - یادم میاد مدرسه شاید اول راهنمایی این داستان تو کتاب های مدرسه بود . اون مار تو شکم فیل باعث شد نه تو مدرسه بخونمش نه هیچ وقت دیگه . اما این روباه بدجوری وسوسه ام کرده برم سراغش
پاسخحذفsalam . ahli shodan tabdil be adat mishe va adat adi o ensan hamishe niazmande yek ahli shodan ast
پاسخحذفمهم اگر فقط اهلی بودنه نه چون دیگه وقتی اهلی شد مثل کفتر جلد می شینه مگه اینکه کرم بهش بریزی که بره
پاسخحذفمهم اهلی یکی دیگه بودن و هیجان عشق رو تجربه کردنه
مهم اگر فقط اهلی بودنه نه چون دیگه وقتی اهلی شد مثل کفتر جلد می شینه مگه اینکه کرم بهش بریزی که بره
پاسخحذفمهم اهلی یکی دیگه بودن و هیجان عشق رو تجربه کردنه
این مراسم اهلی شدن هم کم طولانی نیست . مگه ندیدی میگه کم کم . کلی این وسط نیرو و انرژی و شک و خیال رد و بدل میشه تا یکی اهلی یکی بشه
پاسخحذف