۱۳۸۵ شهریور ۱۲, یکشنبه
بریم سفر ؟
یادمه اون موقع که همه برای شیکی هم که شده عضو یه حزب و داردسته ای بودن , من اصلا به فکر هیچ دسته ای نبودم . اصلا هم نمی دونستم اینها که میگن یعنی چه ؟
اما این یک سالی که پام به اداره از ما بهترون باز شده انگار تازه ژن سیاسی درم فعال شده
البته گو این که اصولا با اکثر قوانین پوچ و بی ربطی که هزاره هاست اخلاقیات برای مان وضع کردن هیچ میونه ای ندارم .
اما با این اقلام جدید انگار جدیدا یه جوریم میشه و لجبازی حوا سر نخوردن سیب زده بالا و اصلا دلم می خواد روی همه چیزهایی که ابلهانه به خوردمان داده اند انگشت بذارم
خوب شد نمردیم . ما را هم از صدقه سری این اداره از ما بهترون سیاسی کردند
یک روزبه نازنینی گفتم : قصد هجرت کردم , نفسم تنگ شده . می خوام جایی باشم که بتونم هر چی دلم می خواد بگم و بنویسم
اون نازنین زودتر از من رفت نشست بین دو شاخ افریقا
حالا امروزم دوباره به فکر تاجیکستان شاید هم لندن افتادم
هم سفر کسی نیست ؟
چون تنها بمونم این بارممکنه تصمیم بگیرم برم تبت و دیگه اصلا هیچی نگم
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
سفری در خیال کیهانی ( تجربهای هولوگرام)
اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود، آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...
har ja ham ke bekhay beri midooni ke man yeki hastam....sare jahazo ina dige:pamma naroooo
پاسخحذفگه میشه نباشی پس تکلیف گلی چی میشه تو این دوره کمبود شوهر ؟
پاسخحذفحالا اگه این بار مطمئنی من می تونم اونجا برات یه کارهایی بکنم .
پاسخحذفهمسفرتم میشم . آقا اسم من اول لیست
من نگران شدم . شما حالا انقدر خودت رو ناراحت نکن .
پاسخحذفخواستی هم با هم می ریم اصلا تبت . اینجا همه دوست نیستند . جای نوشتن هر چیزی نیست
و سیاسی و غیر سیاسی خواستنی هستی .
پاسخحذفنمیشه دست از این نویسندگی برداری و بشینی و چراغ خونه ای رااز عشق روشن کنی ؟