راستش دروغ چرا؟
به قدری فکرم آشفته است که خوابم نمیبره
وقتی یک باور کهنه درم میشکنه انگار یک خط سراسری بر تمام هویتم کشیده میشه
مثل همین اتفاق اخیری که هنوز از فکرش نتونستم فکم رو از زمین جمع کنم
نه از فکر حمید رضا
یکبار دیگه هم به اینجا رسیده بودم. اونموقع وقتی بعد از بیست روز از کما خارج شدم و مدتها طول کشید تا درک کنم
تمام آنچه که دیم ، توهمی ناشی از عفونت و تب بوده
جهانی ملموس و بهقدر همین جهان روزمرگی واقعی
اونجا بود که معنای توهم را درک کردم
در واقع جهان نه آنی بود که در کما میدیدم و نه اینی که در اکنون میبینم
که این هم کوله باری از تلمبار شدههای معنی یافته به دست ذهنم است
باور کن همیشه همین جوریا عاشق و فارغ میشیم. اول یک توهم از طرف میسازیم
واردش میشیم
توهم با خطای عظیم مواجه میشه و بعد از دریده شدن چرت خوش خیالی از توهم عشق خارج میشی و عقلت میآد سر جاش
خدایا من آخرش نفهمیدم با این همه حساب کتاب جایز هست؟
عاشق بشیم یا نه؟
ممکنه شمادر این مقوله از چیزی آگه باشی
که به عقلم هم نمیرسه
salam.eshgh eradi nist. mantegh nadare. aslan mantegh koshe. in natije giriyi ke shoma va man ham gahi mikonim afkari ast ke bad az voghooee hadese be zehne ma mirese
پاسخحذفوالله مال من دیگه سوزنش گیر کرده و غیر از این هیچ نمیگه
پاسخحذف