سلام و صبح زیبای همه بخیر
اعظم خانوم بابک رو برد پیش دکتر. آخه دیروز از درخت افتاد و پای راستش شکست
بعد از اتمام گچکاری مرسومه، اعظم خانم از دکتر خواست،
دارویی بده تا بابک کمتر دچار شکستگی دست و پا بشه.
دکتر روی برگه نسخه داروی انگل نوشت و به دست اعظم خانم داد.
نگاهی به دکتر کرد که این یعنی چه؟
دکتر گفت: براش دوای انگل نوشتم.
این بچه اگه جونور نداشت انقدر از دار و درخت نمیکشید بالا که هی بیفته و دست و پاش بشکنه
حالا میشه حکایت من
از هشت صبح که بیدار شدم و بساط چای احمد عطری هم بپا کردم و خیلی خیلی جدی، به خودم گفتم: نت لاگ تعطیل، فیس بوک نمیری، سیب تلخ نمینویسی.
امروز قراره فقط کار کنی
نگاه کن ساعت چنده؟
اگر نمیاومدم اینجا
حتما داشتم باز یه کار دیگری جز نوشتن میکردم.
موضوع اینه که کار باید خودش بیاد. و من تا صبح دانلود بشم و
صفحة فکرم کامل باز و
ذهنم تخلیه بشه
یه سه چها رساعتی این بارگذاری وقت میبره
حالا اگه خدا بخواد دیگه برم کار کنم
السلام علیکم !
پاسخحذفپی ام نمی رسه ؟
علیک السلام
پاسخحذفچه پیامی؟
منظور کامنته؟
فکر کنم رسیده