۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه

عشقة، عشق




ایشان نیاز به معرفی نداره و همه می‌شناسیمش
پیچک یا عشقة معروف
امسال چون اسمش سال من و عشق بود. بذرش رو خودم کاشتم از کلش سه گلدان عشقه به وجود آمده
دو روزه فک منو چسبوندن به هم
عجب تعریفی از عشق می‌کنند
اول جوان و تازه چند شاخة باریک بود. زیاد شد. قد کشید
اصلی‌ها به اولین قیم که دیدن چسبیدن و رفتن بالا
تازه‌ها اولین قیمی که می‌بینند همون اصلی‌های اولی‌ست که در آمده و به قیم چسبیده. با نشستن این کنار اون چنان تنگ دورش می‌پیچه که تو متوجه زرد شدن برگ‌های اصلی می‌شی
هر جوانه تازه روی جوانه قدیمی تر می‌پیچه
لابد در نهایت دسته‌ای پیچک در هم فرورفته می‌مونه که یک پوستة بیرونی و زیبا و جوان داره با عمقی کهن
شاخه‌های قدیمی چنان جذب هم شدن که تو فکر می‌کنی پیکر تناوری از پیچک می‌بینی در حالی‌که
پیچک هم‌چنان نازک و ناتوان‌ست که به اولین همسایه می‌چسبه
همه‌اش مثل تعریف عشق بود
ما چنان به‌هم می‌چسبیم و از هم بالا می‌ریم که زودتر یکی
خسته می‌شه
کم می‌آره و دلش می‌خواد بره

اما گاهی عادت
یا ترس از تنها موندن ما رو نگه می‌داره چون فعلا
قیم دیگری نداریم و همین‌طور به نابودی هم برمی‌خیزیم و در نهایت تف لعنتش نصیب عشق می‌شه
که دروغ بوده
الکیه
همه زودی ناامید می‌شن
می‌خوان بمیرن
می‌خوان همه بمیریم
اصلا دنیا نباشه
چون اون در عشق شکست خورده
یک منی شکسته
خط خورده
اینه همة ماجرای عشق

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...