۱۳۸۸ خرداد ۸, جمعه

نیمه فول مون




فیلم سوته دلان
در اون سکانس گلخونه ، نشستن و نامة عاشقونه‌ای باز می‌شه که به‌قول آقای فروهر « عاشقتم که اکابریه. برات ختم اقدس اقدس گرفته» موضوع برمی‌گرده به دکمه افتاده شلوار مجید
شهره بهش می‌گه اگه سوزن نخ بود برات می‌دوختمش
قوطی حلبی‌ رو با افتخار بالا می‌آره و خلا صه در حین دکمه دوخت مجید می‌گه: درد آدم عذبه
شب خوابش نمی‌بره
هنوز خوابش نبرده جخت باهاس بره .........ایناش مورد اخلاقی داره و به مورد من نه ربطی نداره و در عین حال بد آموزی درش بیداد خواهد کرد
قصدم این بود بگم
همه‌اش تو فکرم چرا من انقده بغض دارم؟
بیخود و الکی. انگار دلم شور می‌زنه. لابد بلیتم برده و خبر خوش می‌شنوم؟
مالیات که نداره همه چیز رو تعبیر به خیر می‌کنم
ولی روزی که از صبحش با خودت و زندگی در حال مبارزه و نبرد تن به تن باشی دیگه برای
غروب و یا شب و نیمه شبش خیلی بچه پررو باشی اگه بغض خفه‌ات نکرده تا حالا
مام که کاری جز انرژی خرج غم و غصه کردن کاری نداریم.
یه عشقم پیداش نمی‌شه در این شرایط بحرانی به یه چیز دیگه فکر کنیم
به‌جای این حال از صبح خراب تا حالا
والله دروغ چرا؟
من‌که آخرشم نفهمیدم در شش روزة ایام فول مونیم و دیوانگی تا حدودی آزاد هستیم یا نه که من چند شبه
این‌طور آب و روغن قاطی کردم و از شدت قکر و فکر و فکر کاری ندارم
هی راه می‌رم
می‌شینم
باز از اتاق می‌رم بالکنی امین الدوله‌ها رو بو می‌کنم
باز برمی‌گردم توی اتاق
خلاصه که حالم خوب نیست خدا تا صبحش رو خودش هر رقم بلده به‌خیر کنه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...