۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۶, شنبه

اینام بلدن


عجب هوای عاشق کشی والله من که مردم
وای از بی‌عشقی
این دو شخصیت گرام رو نگاه کن
خاک به سرم
اینام می‌فهمن بغل چیه و ما نداریم
شاید اگه مثل این‌ها فقط به غریزه اکتفا می‌کردیم
اگه عشق نداشتیم ، یک بغل که داشتیم؟

دیگه حتا یادآوری عشق‌کهنه هم برای رسیدن به حس، گرمی عشق کافی نیست

شاید بهتر باشه دست و رو شسته، خاطرات عشق قدیم را با قدردانی از آن به هستی رها و با آن خداحافظی کنم

هم‌چنان از این‌که با بودنت باعث شدی عشق را به معنای تام آن تجربه کنم سپاس‌گذارم

از این‌که زمین بازی رو برام خالی گذاشتی تا هرچه جولان داشتم بدم، متشکرم

از حس خوبی که در من ایجاد می‌کردی و من آدم تازه‌ای می‌شدم
از پاسخ‌های نگاه محبت آمیزت
از رنج سفر
از همه اون‌چیزهایی که با تو یاد گرفتم
سپاس‌گذارم

تا وقتی به خاطرات شما دل خوشم، حدوث دیگری رخ نخواهد داد

من آمادة حدوثم

نیازی در این عصر خنک بهاری در من تکرار می‌کنه : چقدر تنهایی

حتا رزهای سرخ بالکنی که می‌گه، وقت در گذر و باید زندگی کنی و عشق حقیقت داره
و دریافت رز سرخ احساس خوبی‌ست

حسی در من هست که نمی‌ذاره آروم بگیرم

از این بی‌عشقی بیزارم
خدایا عشق را برمن حادث کن

۲ نظر:

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...