کسی به خورشید نمیگه بتاب، خاصیتش اینه
به گل نمیگه باز شو و یا از خروس نمیخواد تاریکی پیش از سحر آواز بخونه
خودش کارش رو میدونه
ولی ما اشرف مخلوقات، اولاد جناب آدم همیشه یا خروس بیوقت بودیم
و یا ساعت زنگ زده که دیگه زنگ نمیزنه
چون زنگاش رو زده
مشترک مورد نظر در دسترس نمیباشد. بیخود شماره گیری نکنید
یا یه وقتی میآییم که کسی منتظرمون نیست و بیخود و بیجهت یه بابایی رو هوایی میکنیم
یا انقدر دیر میآییم که بابایی نمونده که هواییش کنیم
یا یه وقتی ویرمون میگیره خداحافظی کنیم
که اصلا کسی منتظر رفتنمون نیست
مثل همون موقع که کسی نمیدونست در راهیم
چی میشه که همچین میشه؟
نکنه بهقول قدیمیها راست باشه و در حام جهودا بختم رو بسته باشند؟
تازه حمام که چیزی نیست
شنیدم در گورستان قورباغه چال میکنند و مردم به همین سادگی خونه خراب میشن
تنها با یک قورباغه. چی فکر کردی؟
بستن بخت یکی مثل من که کاری نداره
گرنه که بیدلیل نیست من هرچی میرم
نمیرسم یا بیموقع میرسم یا وقت رفتنم شده؟
من که به این ماهیی هستم که بیخود و بیجهت تنها نموندم
این ماسماسک جهت یابی مغزمون از کار افتاده و راه رو گم کردیم و هی به در و تخته میخوریم
انقدر خوردیم به دیوار که آتروپی مغزی گرفتیم و به یک قیزیوتراپیست مغز و اعصاب احتیاج داریم
که اونم باز از بخت بسته من هنوز واحد علمی عملی نداره
آقا انقده سخت من عاشق یکی از این اولاد آدم بشم؟
نه که نیست. یعنی میخواهی بگی بذر مبارک مرد را ملخ خورده؟
چقدر تازه با ادبم هستم
باز با اینحال بختم رو در حمام جهودا زیر پاشویه سنگی اون پشت گوشة یه دیوار بستن
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر