۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۹, شنبه

اجازه؟ من این‌جام





ساده‌ای اگر فکر کنی من امروز بنی بشر بودم.چه به آدم
می‌دونم گندش رو درآوردم. اما خلاقیت زوری هم دیدی؟ امروز بیشتر تو مود طبیعت و باغبونی بودم.
فکر کنم بخش باغبانم امروز بیدار شده

از صبح به کلی کارهای عقب مونده رسیدیم باهم
چیدن گل‌خشک های مونده بر شاخه. غذای گلدان‌ها
آبیاری مشتی و جمع‌آوری گل‌برگ‌های ریختة نسترن‌ها
نفس و سیگار رو باهم تنگ یک قهوه توپ دست پخت فرشتة این بهشت پریا خانم گفتیم:
خدا بده برکت
شد امروز و عصر ما
حالا نمی‌گم باید برم بیرون و کار دارم. چون حتا حس خروج از خونه هم ندارم
خدایا تو شاهد باش پنداری ته انرژی‌ةآ‌هم تقش دراومد
و دیگه نه گمانم صبح‌ها از تخت جدا بشم
خود دانی
من که بیش از این در توانم نیست. تو خواستی در من بیای و تجربه کنی
پس مشکل توست
خودت یک ورقی زیبا
قشنگ
عاشقانه
به زندگی ما بزن

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...