وقتی فکر میکنیم میبینم از یک تاریخ خاصی از کار افتاده شدم و هیچ رقم کارم نمیآد
وبگم از اولش
شش هفت سال پیش یه نموره آره یهنموره
آدمی در ذهنم بازی میکرد
رفتار خودشهم یهنموره آره، یه نموره نه بود
اما فاصله و مسئولیت بالا و........ باعث بود فقط بافاصلههای بسیار بشه ملاقاتی صرفا دوستانه داشت
بدم نمیاومد یه اتفاقی بیفته
ببین نامردی اگه صادقانه نخوانی که من دارم خیلی صادقانه در برابر خدا قلم میزنم
اما اتفاق نیمبند رها و شد و من گرفتار پریا شدم و اونم گرفتار خودش
به عبارتی شاید حتی یادم رفت
تا امسال که یهو نمیدونم از کجا و یا از اونجا که این مقدر بود پیداش شد
خیلی دست و رو شسته و مشخص
البته با کلی تغییرات مفصل
بماند که عید امسال من با تماسها و پیامکهاش یهجورایی گرم شد
ولی یاد گرفته بودم این آدم را هرگز جدی نگیرم
میفهمیدم رفتار حتا لحن بیانش عوض شده. ولی همهاش منتظر بودم ببینم جریان چیه؟
یه غروب اواخر تعطیلات عید زنگ زد
حالش گرفته بود
از ماجراهای جدیدی برایم گفت که بیخبر بودم
اون هی میگفت و باد من میخوابید تا به این نقطه رسیدم که بگم
ذکی
اینم از شانس ما. اینم کشتیهاش غرق شده افتاده یاد ما
البته من در جایگاه خودم به تمام حرفهاش گوش کردم. و حتا برای آرام کردنش به نکاتی اشاره میکردم که اون در اون شرایط اصلا احتیاج نداشت
نمیدونم باید چه میکردم
کدوم کار درست بود؟
ولی برام بیخود و بیمورد مهمان اومد و مجبور شدم تلفن را قطع کنم
تا چند ساعتی از حرصم هم بعد از رفتن مهمان زنگ نزدم
با خودم درگیر شده بودم.
میفهمیدم اون حالا به انگیزه و قوت قلب احتیاج داره.
ولی تو ذوقم خورده بود که چرا این موقع به یادم افتاده. وقتی زنگ زدم که دورش شلوغ بود و قرار شد " بعدا " باهم صحبت کنیم « این بعدا از باور جاودانگی میآد »
آخر شب انگار تو رختخوابش برام یه چندتا از این پیامک کیلوییها فرستاد
که از قدرتی پروردگار ایام عید اینجا امکان پاسخ دهی نیست
تا.
.
.
.
.
.
حالا
حالا بشنو از اونطرف
بهقدری حالش بد بوده که شاید ذرهای کلام محبت آمیز
یا اطمینان بخش میتونسته به کمکش بیاد
و از اونجا که ازش یاد گرفته بودم با این آدم حدم را نگهدارم و محتاط باشم
فقط تماشا کردم
قبل از نماز صبح میره دوش میگیره.............خلاصه که با اینکه میرسوننش بیمارستان و حتا باطری براش میذارن
از زندگی بریده بوده
و برنگشت
و با اینکه میدونم این از مقدرات عالم و از دست همه خارج است.
اما از بابت خودم نمیتونم خودم رو ببخشم
من روی بغض عمل کردم نه انسانیت
خدا و او منو ببخشن
که بد خطا کردم
salamshoma ke jaye khodet ro
پاسخحذفkimia jon man ono khob mishnakhtam
inghar bozorg bod ke doshmanaasho mibakhshid shoma ke jaye khoet ro dari . manam rozi hezar bar az in ey kashha vase khodam migam.