در خانه پدری که لقب اشرفالحجاجی را یدک میکشید، آرزوهای بسیار زیر خاک میشد تا ذره خاکی گرد القاب رنگارنگ وجود عزیز پدری نگردد
و مادر که دخترکی نوجوان و تازه شکفته بود، در غیاب مرد هم، آهنگ گوش میکرد و هم عاشق رقص بود. پر واضح که بچه این دو فقط میتونه قرطی بشه. خانم والده در هفتاد و هفت رنگ کلاسهای هنری ما را چپاند و پدر یک خطی در میان یادآور میشد« هر پدرسوخته بازی دارید، زیر سقف همین خونه باشه» خلاصه که باوجود انواع کلاس باله و ترقصهای مشرقی و مغربی گاهی پنهانی همراه مادر سینما هم میرفتیم. اما فقط "فیلم هندی". از طرف پدر حکم ابتذال فیلمهای پارسی صادر شده بود و تنها فیلم مجاز همین "فیلم هندی" بود
مادر پابهپای سایر حاضرین ذره ذره اشکهای یک بانو را که یادگرفته بودیم در جمع روان نمیشد را بین دستمال سفید حبس میکرد
من بزرگ میشدم، همراه فیلم هندی
نفهمیدم چی بود،چی شد! دنیا رفت به سوی ستونهای سنگی و باغهای مشجری که گلهایش فابریک نخ کرده و از در و دیوار آویزان بودند و آرتیستها که کاری نداشتن مگر آواز و رقص و دلدادگی.
اگر این خانم والده و جناب حاجآقا میدانستند این اخلاقیات فرهنگی اجتماعی که در زندگیم تقسیم و منها کردند چه بهروز هفت پدرجد من آورد
نتیجه که اولین پسری که تونسته بود از موانع و خاکریزها خودش را یهویی در زندگیم بچپاند شد مرد رویاها و آقای شوهر واین شد که اکنون اینجا تنهایی را وجب میزنم
بسکه احمق بودم در هجده سالگی یهروز با وقاحت تمام حساب سالهای رفته را با همه صاف کردم. با پدر از جهان رفته تا خانم والده حیوونی مظلوم و گفتم: من ازدواج کردم
همهاش بخاطر فیلم هندی. هرچی میکشم، مسئول همه بدبختیهای من این جناب آمیتاباچان
و مادر که دخترکی نوجوان و تازه شکفته بود، در غیاب مرد هم، آهنگ گوش میکرد و هم عاشق رقص بود. پر واضح که بچه این دو فقط میتونه قرطی بشه. خانم والده در هفتاد و هفت رنگ کلاسهای هنری ما را چپاند و پدر یک خطی در میان یادآور میشد« هر پدرسوخته بازی دارید، زیر سقف همین خونه باشه» خلاصه که باوجود انواع کلاس باله و ترقصهای مشرقی و مغربی گاهی پنهانی همراه مادر سینما هم میرفتیم. اما فقط "فیلم هندی". از طرف پدر حکم ابتذال فیلمهای پارسی صادر شده بود و تنها فیلم مجاز همین "فیلم هندی" بود
مادر پابهپای سایر حاضرین ذره ذره اشکهای یک بانو را که یادگرفته بودیم در جمع روان نمیشد را بین دستمال سفید حبس میکرد
من بزرگ میشدم، همراه فیلم هندی
نفهمیدم چی بود،چی شد! دنیا رفت به سوی ستونهای سنگی و باغهای مشجری که گلهایش فابریک نخ کرده و از در و دیوار آویزان بودند و آرتیستها که کاری نداشتن مگر آواز و رقص و دلدادگی.
اگر این خانم والده و جناب حاجآقا میدانستند این اخلاقیات فرهنگی اجتماعی که در زندگیم تقسیم و منها کردند چه بهروز هفت پدرجد من آورد
نتیجه که اولین پسری که تونسته بود از موانع و خاکریزها خودش را یهویی در زندگیم بچپاند شد مرد رویاها و آقای شوهر واین شد که اکنون اینجا تنهایی را وجب میزنم
بسکه احمق بودم در هجده سالگی یهروز با وقاحت تمام حساب سالهای رفته را با همه صاف کردم. با پدر از جهان رفته تا خانم والده حیوونی مظلوم و گفتم: من ازدواج کردم
همهاش بخاطر فیلم هندی. هرچی میکشم، مسئول همه بدبختیهای من این جناب آمیتاباچان
خیلی خوشگل نوشتی...
پاسخحذفو اما آمیتا خان...همیشه اعصاب خورد کنه ..هم در حال حاضر ...هم اثراتش واسه آینده!!!