۱۳۸۶ شهریور ۱۹, دوشنبه

کشاورز نمونه



نمی‌دونم شاید ذاتم یا ژنم کشاورز باشه؟ هر چه هست که حالم خیلی خوبه
مشکل همه ما اینه که هیچ یک سر جایی که باید نیستیم. دیگه با تراکتور مگه منو برگردونن پایتخت. حتی فکرشم مورمورم می‌کنه. اونجا از صبح حالم خوب نیست
اینجا از صبح شزمم. نمی‌دونم شاید کانون ادراکم در زمان چرخیده و این باغ منو به باغ کودکی و پدر برده باشه؟ هر جا هستم باشم. این جنگل این کوه و این باغ درحال حاضر بهشت من. و من حوای بی آدم باشم
دیروز سم پاشی درخت‌های مرکبات بود. باید از صبح درخت‌ها آبیاری می‌شد. چه لذتی داره پای هر کدوم ایستادن و سیرآب شدن درختها رو حس کردن.
انگار خودم سیرآب می‌شم. فکر نکن کار آسونیه.علف‌های هرز را کندن و خار و خاشاک اطراف را جمع کردن
نه که فکر کنی کار به سبک مامانم اینا. از صبح تا حالا چهل و چهار درخت آبیاری کردم هنوز ده تا دیگه مونده. غلط نکنم امسال کشاورز نمونه مازندران باشم، بی‌آنکه ذره‌ای احساس خستگی کنم
ولی تهران برای رفتن حتی به بانک که زیر خونه‌ است عزا می‌گیرم. یا حتی خرید لباس که سال‌هاست نرفتم و دختر‌ها به‌جای من اینکار را می‌کنند
باید همه رجوع به اصلی کنیم که ازش دور ماندیم. به عوض دنبال هم راه افتادیم و نشانه‌های تمدن و پیشرفتی رو طی می‌کنیم که از آن ما نیست. تنها یک الگوی تعریف شده توسط دیگران است

۱ نظر:

  1. دیگه وقتش بود که آرامش بگیری...
    بهترین جا رو انتخاب کردی!

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...