۱۳۸۶ شهریور ۲۲, پنجشنبه

اشق




دروغ چرا؟
امروز هیچ حال خوبی ندارم. بیشتر جسمی است اما از آن فقره امراضی است که نمی‌توان با کس گفت تا بهت مهر جنون نزنند
صبح یکی می‌گفت: خانم خدا در قرانش گفته: زمین مرد و زن مجرد را نفرین می‌کنه
گفتم: نگفته که کی زمین را نفرین می‌کنه که یک آدم نیم بند با مرام سر راهم نذاشت؟
از دیشب حال جسمانیم حسابی زیر و رو شده. ما بهش می‌گیم: تخلیه کامل انرژی. مطمئنم از چیزی نترسیدم که باعثش شده باشه. اما از دیشب اینجا یه
چیزی جور نیست
تا صبح این غیر ارگانیک‌های دردیوونه کوه رو سرشون گرفته بودن و در محوطه جولان می‌دادن. حتم دارم شرایطم برای حضور در اینجا مساعده ودر وضعیتم سوتی، موجود نیست که چیزی بخواد آزارم بده. یا حتی لمسم کنه
غلط نکنم حق با آقای امینی باشه و گرفتار نفرین زمین باشم؟
خب به‌من چه مواد اولیه‌اش نیست و کسی نمی‌دونه عشق رو چطور می‌نویسن یا کسی منو فقط به‌خاطر خود خودم نمی‌خواد. حتی دخترا
حالا برم خودم و خودکشی بدم خوبه آقای امینی. همین یه‌ذره روحیه‌ام را هم سوزوندی رفت پی کارش

لحظه‌ی قصد

    مهم نیست کجا باشی   کافی‌ست که حقیقتن و به ذات حضور داشته باشی، قصد و اراده‌ کنی. کار تمام است. به قول بی‌بی :خواستن توانستن است.    پری...