میفهمم درگیر مبارزهام. مبارزة من با من
مبارزه راههای رفته و نرفته. شخصیتهای بیهودهای که پشت سر حمل میکنم و منی درش هویدا نیست
فکر نکن به همین سادگی. این یک ماه اینجا پوست انداختم تا به این نقطه رسیدم. هزارهزار بار درآینه از خودم و تصمیماتم ترسیدم
از کارهایی که تا حالا کردم و هنوز میکنم به اعتبار صحت و در نهایت میرسه به ذلت
با قدرت تمام تهران را ترک کردم. بعد فهمیدم در عین درماندگی به اینجا پناه آوردم
فکر کردم فرماندهی جابجا کردم، دیدم قایم شدم
از تو از اون از من حتی از خدا
طفلی خدا که همیشه تنها مونسم بوده. حتی گاهی او را هم به سه طلاق آزاد کردم
هر صبح بیدار میشم و شاکی از اینکه چرا اینجام. شبها وحشت زده و تنهام. نیمروزی نگهم داشته که میدونه در حال حاضر بهترین جا همین نقطه دنیاست
خدایا من با خودم درگیرم. خودی که نمیدونه آمده برای مانور و من ستایی، شهرت، یا فقط نوشتن را دوست داره؟
حتی میترسم کار کنم، در برزخ تاریکی افتادم که هر آن ازم میپرسه« برای چی بنویسی» نفس نوشتن؟
پیغام مهمی داری؟
حرف مهمی برای گفتن داری؟
خب دیگران بفهمن که تو دنیاد را چطور میبینی. که چی بشه؟
از اینکه تو فهمیدی اونهای دیگه دنیا را چطور میبینند، تو چه تغییری کردی؟
میبینی همه عمر به زیر سوال میرود
مبارزه راههای رفته و نرفته. شخصیتهای بیهودهای که پشت سر حمل میکنم و منی درش هویدا نیست
فکر نکن به همین سادگی. این یک ماه اینجا پوست انداختم تا به این نقطه رسیدم. هزارهزار بار درآینه از خودم و تصمیماتم ترسیدم
از کارهایی که تا حالا کردم و هنوز میکنم به اعتبار صحت و در نهایت میرسه به ذلت
با قدرت تمام تهران را ترک کردم. بعد فهمیدم در عین درماندگی به اینجا پناه آوردم
فکر کردم فرماندهی جابجا کردم، دیدم قایم شدم
از تو از اون از من حتی از خدا
طفلی خدا که همیشه تنها مونسم بوده. حتی گاهی او را هم به سه طلاق آزاد کردم
هر صبح بیدار میشم و شاکی از اینکه چرا اینجام. شبها وحشت زده و تنهام. نیمروزی نگهم داشته که میدونه در حال حاضر بهترین جا همین نقطه دنیاست
خدایا من با خودم درگیرم. خودی که نمیدونه آمده برای مانور و من ستایی، شهرت، یا فقط نوشتن را دوست داره؟
حتی میترسم کار کنم، در برزخ تاریکی افتادم که هر آن ازم میپرسه« برای چی بنویسی» نفس نوشتن؟
پیغام مهمی داری؟
حرف مهمی برای گفتن داری؟
خب دیگران بفهمن که تو دنیاد را چطور میبینی. که چی بشه؟
از اینکه تو فهمیدی اونهای دیگه دنیا را چطور میبینند، تو چه تغییری کردی؟
میبینی همه عمر به زیر سوال میرود
منم که خریدار اول از همه یه انرژی یهای منفیِ ساطع شده از تو
پاسخحذف...
تنهایی حتی بدون آدمای بد، کنارِ آدم میتونه جنون بیاره...
مواظب خودت باش....
من مینویسم... چون خودم کیف میکنم از خوندنش...شاید این کمکت کنه...;;)