۱۳۸۶ شهریور ۲۵, یکشنبه

usage



زندگی دائم عوض می‌شود و ما هم دائم عادت می‌کنیم. در واقع ما به عادت کردن عادت می‌کنیم
انگار سکونت در جنگل و این تنهایی مرا به جنون می‌کشد وعادت می‌کنم
از بهشت به زمین افتادیم، باز عادت کردیم
نیمه برتر وجود را گم کردیم، از یادش بردیم
برای ورود به جهان گریستیم، برای ترک این جهان هم زار می‌زنیم
مکان زندگی عوض می‌شه، باز ما عادت می‌کنیم
عشق ترک مان می‌کند، بازعادت می‌کنیم
میره و هرگز برنمی‌گرده، باز عادت می‌کنیم
بعدی پیدا نمی‌شه، ما به تنهایی عادت می‌کنیم
عشق چنان می‌ره که اصلا گم می‌شه
و ما چنان به بی عشقی عادت می‌کنیم که گویی هرگز بلدش نبودیم
بچه‌ها می‌آیند، ما عادت می‌کنیم
بچه‌ها می‌روند، باز عادت می‌کنیم
شاید ما موجودات تک بعدی هستیم که از خود نیازی عمیق و وابسته به جان‌مان نداریم و الکی دور خود چرخ می‌زنیم
کاش بلد بودیم به خوشبختی و عاشق بودن هم عادت کنیم. به انتظار یک چشم نشستن، حتی اگر شد همه عمر
به این حس انتظار نمی‌خوام عادت کنم. از اینجا به کدام سو پناه ببرم؟


۱ نظر:

  1. entezar va sabar do magholeh joda hast nazaninam,

    beya yad begirim ke sabar konim,

    va agar adat nabood shayd ke ta hal hame ensan ha divane shodeh boodan ba marg azizi, ba raftan dosti, ba raftan eshghi,

    dar in talkhy ha yak cheez moslam hast ke haman lafez tost, post miandazim ke ensan bashim ta be kamal bersim, khasham o nefrt az del khod door konim, va azadeh bashim va azadeh zendgy konim,

    tanhi va gham neshane bozorg shodan hast. va andishidan be marg bary behboode khodeman. zeyd berabt ham nemgi, nazaninam

    پاسخحذف

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...