۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

دوستت دارم، دوستت دارم

 

یه روزگاری بود که جناب لسان‌الغیب گیر کرده بود در گفتن، دوستت دارم
نمی‌دونست باید گفت یا نه؟
اگه بگی، ممکنه او هم دوستت داشته باشه
ممکنه دوستت نداشته باشه
اگه داشته باشه، ممکنه بهت بخنده ممکنه از شرم آب بشه و
در زمین فرو بره
اگه نداشته باشه هم ممکنه یکی محکم بخوابونه تو گوشت و بره راست کارش
و چنان غیب بشه که تو گویی در زمین فرو رفت
اگه نگی چی؟
ممکنه یک عشق را از دست بدی
یا یک سیلی آبدار

در زمان شیخ شیراز مرسوم نبود به دیگران هم بگی، دوستت دارم
مثلا مادر، خواهر، برادر، و الی آخر
در زمان ما و مثبت اندیشی و تفکر رهایی و بخشش و .... اینا
به کی می‌تونی بگی دوستت دارم و یابوش چهار نعل نتازه
سرت کلاه نذاره، رو پشتت سوار نشه و ...الی آخر
در نتیجه در میانه سالی 
ما می‌مونیم
یک صندوق نمور و متعفن که در رطوبت زمان پوسیده




هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

زمان دایره‌ای

     فکر کن زمان، خطی و مستقیم نباشه.  مثلن زمان دایره‌ای باشه و ما همیشه و تا ابد در یک زندگی تکرار شویم. غیر منطقی هم نیست.  بر اصل فیزیک،...