تعریف خوشبختی، رضایت، سعادت ... می دونیم چیه؟
نه
اگه میدونستیم یعنی پیشتر تجربهاش کردیم
و اگر پیشتر تجربه شده یعنی، همچنان همهی اونها هستیم
نمیشه که هم باشیم و هم نداشته باشیمش
اگه نداریم مال اینه که هنوز خودمون هم نمی دونیم اون خوشبختی یا فله ای بگیم، کامرانی چیه
اونم مثل عشق فقط در واژهها شنیدیم
اما از هر کی بپرسی خوشبختی چیه؟
کسی دقیقا نمی دونه چی باید باشه که خوشبخت باشیم
وقتی کار به لیست میرسه، نمی تونیم با یک جمله تعریفش کنیم
چون بعد میبینیم یه چیزهایی دیگه هم هست تا همه باهم بشه خوشبختی
بهتر نیست اول براساس نیازهای فردی خوشبختی را تعریف کنیم
بعد بسازیمش؟
برای من یعنی
در بهشت باشم، دور از یاوهگوییهای ذهنی که دائم داره میگه، حیوونی
چنی تو بیچارهای
همینکه ذهن خاموش میشه
میبینم. در اینک، نشستم، سقفی امن روی سرم و زمینی محکم زیر پا دارم
بچههام سلامت و خودم هم مشکلی ندارم
گور بابای لحظات تلخی هم که تجربه کردم
شکم هم سیر و عطشی هم ندارم، پس برای چی هر لحظه بیقرار باشم؟
در اینک و هر لحظه خودم رو اسکن میکنم
تا مطمئن باشم همچنان خوشبختم
که همهی این لحظات زندگی خاطرهای بیشتر نخواهد بود
پس باید شخصا خاطرات خوبی بسازم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر