۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه

کلاغ پر؟

 

انقدر تو نخ ابریم که بارون بزنه، متوجه یه‌چیزایی نمی‌شیم
یعنی مدار ذهن بر همین محور کلید بازار می‌گرده
به یک مورد کلید می‌کنه و تو به تمام با اون می‌ری
شما کهنه خودم را می‌گم
یه چند روزی بود که در این باغ زیر خونه صداهای جدیدی می‌شنیدم
در پیگیری اول به پرنده‌ای شبیه بلبل و 
در دومی به سه‌چها دارکو
چند روز پیش یه مرغ‌عشق آبی و چند شب پیش هوهوی یک جغد
دیروز هم یک سینه سرخ
یعنی تو می‌گی اینا از کجا اومدن؟
بخوای بری به خواب خیالات و خرافه، می‌تونی بگی این همه پرنده خودکشون
خودشون رو رسوندن به تو
و اگه عاقل باشی از خودت می‌پرسی:
ممکنه جمیعا از یک فروشگاه پرنده در رفته باشند؟
یا خانم‌والده که می‌گفت: اینا از عراق و افغانستان در رفتن
که نمی دونم چرا زمان جنگ تحمیلی جکه جونوری به ایران نیومد؟
خلاصه که من خبر ندارم چه اتفاقی افتاده
اما
می‌شه زحمت بکشی یه نگاه کنجکاوانه به اطراف خونه یا محل کار بندازی
و رادار گوشت را به شنیدن صداهایی جز
یاکریم و کبوتر تنظیم کنی ببینی، محله‌ی شماهم هست
از خاله‌جان احترام مقیم نارمک هم شنیدم یه نموره همین جوری‌هاست
مگه این‌که 
..................................؟ 
شاید از گلستان؟
یا
همگی با هم از بهشت فرار کرده باشند؟
هان؟
تکلیف بهشت چی می‌شه؟
کلاغ پر؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...