۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه

مش‌ممد، بدو که گوسفندات رو سیل برد



خوبم خوبم
یه‌خروار هم خوبم
از صبح بیرون بودم و تازه رسیدم به خاکریز پشت میز
ولی دروغ چرا ؟ هر چی فکر کردم چی بگم
فکرم نیومد
برای خالی نبودن صفحه که شده گفتم یه چی بگم لااقل دلم خنک شده باشه
از این یارانه‌ها که قرار نیست سهمی به‌ما بدن
ولی از اون ورش فشارها برای ما هم خواهد بود، اونم چند برابر
ولی از جایی که خبر شدم، فقط قراره همین چند ماهی بدن و بعد همه‌ي همه‌ی همه‌اش
واریز بشه به تامین اجتماعی بیمه‌های کذا و کذای اجتماعی 
دلم یه‌ریزه نرم شد به یاد اون‌هایی که این چند وقت چه‌قده بابت‌ش حرف شنیدن
می‌ری سوپر می‌بینی داره به پیر مرده می‌گه، حاجی برو اون یارانه‌ات رو بگیر بیا جنس بخر
و بچه ها تو خونه راه می‌رن و از والدین طلب، یارانه می‌کنند
و .................. اون‌موقع مصیبت گروهی می‌شه و کمتر دردم می‌آد
گفته بودم. یادت که هست؟
مش‌ممد، بدو که گوسفندات رو سیل برد
وقتی می‌فهمه گله ی کدخدا و ده‌پایینی‌ها رو هم برده
گفت
خب حالا که مال همه رو برده ، خب برده دیگه
عیب نداره
ته‌ش فکر نمی‌کنیم موضوع از چه قراره؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...