۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه

جمعه، جمعه آقام



یه جمعه‌ی دیگه هم آغاز و وسطش ایستادم
وسط ، وسط، وسط
نه یه ذره این ور نه یه ذره اون‌ور
نشمردم چندتا جمعه در سهمیه رد شد
نمی دونم چندتا جمعه سهمیه دارم و 
نمی دونم چند جمعه‌ی دیگه هنوز هست
تا هستم و جمعه هست و نفس می‌کشم، جمعه ، جمعه است
حتا اگر کل هفته تعطیل بوده باشه
به‌قول آقا مجید ظروفچی، جوبچی، اداره چی
به تقویم من، جمعه، جمعه آقامه، شنبه شنبه آقام
باور کن منم برای همین عاشق جمعه‌ام
در تقویم حضرت پدر و حرم خدایی‌اش 
دو خانه بود و من در خانه‌ی کوچک و پدر جمعه‌ها
میهمان خانه‌ی کوچکتر و مام موندیم 
وسط جمعه
ای جمعه‌های خوب بچگی، 
چه زود گذشتید و
مرا در حسرت‌ها به‌جا گذاشتید
چرا این‌قدر عجله داشتیم زودتر بزرگ شیم؟
حیف نبود اون‌همه خاطرات شیرین؟
همه ، رفت؟


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سفری در خیال کیهانی ( تجربه‌ای هولوگرام)

  اگر انرژی تجربه زیسته ما هرگز از بين نمی رود،  آیا همواره در حال باز تولید و حفظ خود در زمان کیهانی است. همان طور که در خواب در زمان سفر م...